Forward from: 𝐂𝐔𝐑𝐒𝐄𝐃 𝐈𝐒𝐋𝐀𝐍𝐃🪦
از حالم بگویم؟اما به که بگویم؟چگونه بگویم که حرف های تکراری را نشونم؟چگونه بگویم تا باز هم "میفهممت" را نشونم؟مگر توجای من بوده ای؟مگر تو جای من زندگی کرده ای که می گویی مرا می فهمی ای نادان؟
نگو مرا می فهمی،نگو مرا درکمی کنی،نگو می خواهی به من کمک کنی چرا که نمی توانی مرا درککنی،نمی توانی به منکمک کنی،من ترحم تورا نمی خواهم،چشم هایت که در ان ها از دلسوزی اتش به پا شده است را نمی خواهم،دلت که از سر ترحم پایکوبی در رخ می دهد را نمی خواهم من هیچچیزی از تورا نمی خواهم.
نگو مرا می فهمی،نگو مرا درکمی کنی،نگو می خواهی به من کمک کنی چرا که نمی توانی مرا درککنی،نمی توانی به منکمک کنی،من ترحم تورا نمی خواهم،چشم هایت که در ان ها از دلسوزی اتش به پا شده است را نمی خواهم،دلت که از سر ترحم پایکوبی در رخ می دهد را نمی خواهم من هیچچیزی از تورا نمی خواهم.