داستان واقعی
در مدینه زنی زیبارو بود، که به خاطر زیبایی اش مردان زیادی را به گناه آلوده کرد پس به همین خاطر او را از شهر بیرون کردند!
آن زن به شهر کوفه روی اورد، زمانی که وارد شهر شد تمام مردان انگشت به دهان ماندند، آن زن به خاطر اینکه پولی نداشت دنبال کار بود.
و رفت به اولین مغازه که دید و وارد انجا شد و پرسید که به نیروی کار نیاز دارید و مدیر با دیدن جمال زن گفت بله بله میخواهیم!
غافل از اینکه مدیر آنجا مردی بی حیاست که دنبال رابطه با زن ها است و تازه بدبختی های آن زن شروع میشوند و هر شب مجبور میشودکه...br🔞♨️
برای خواندن ادامه این داستان کلیک کنید
ادامه داستان بازشود:
در مدینه زنی زیبارو بود، که به خاطر زیبایی اش مردان زیادی را به گناه آلوده کرد پس به همین خاطر او را از شهر بیرون کردند!
آن زن به شهر کوفه روی اورد، زمانی که وارد شهر شد تمام مردان انگشت به دهان ماندند، آن زن به خاطر اینکه پولی نداشت دنبال کار بود.
و رفت به اولین مغازه که دید و وارد انجا شد و پرسید که به نیروی کار نیاز دارید و مدیر با دیدن جمال زن گفت بله بله میخواهیم!
غافل از اینکه مدیر آنجا مردی بی حیاست که دنبال رابطه با زن ها است و تازه بدبختی های آن زن شروع میشوند و هر شب مجبور میشودکه...br🔞♨️
برای خواندن ادامه این داستان کلیک کنید
ادامه داستان بازشود: