#خلاصه #مقدمه کتاب معالم فی الطریق( #نشانه های راه):
با مبعوث شدن رسول الله صلی الله علیه و سلم و انتشار اسلام، کم کم جاهلیت حاکم، رنگ و بوی خود را از دست داد و شریعت اسلام بر اکثریت، جوامع بشری حاکم شد، و برای قرنهای متمادی انسانیت فوج فوج به آیین برگزیده الله وارد می شد، و در زیر سایه اسلام نمونه هایی از عدالت واقعی و رفاه و آسایش جسمی و روحی و ایمانی به جامعه بشریت ارائه شد، که می توان به عنوان نمونه عدالت عمر بن خطاب، عمر بن عبدالعزیز، سلطان محمد فاتح، صلاح الدین ایوبی و ... را نام برد.
تا اینکه مسلمانان وظیفه خود مبنی بر مُنجی بودن بشریت را فراموش و به اصول و قواعد لا یتغیَّر دین خود پشت کردندو از آن پس روز به روز پراکنده تر و ضعیف تر شدند و جوامع بشریی در فقدان این آئین خدایی مجبور به یافتن بدیلی برای الگو و رهبریت دنیا شدند، و در این برهه به شعارهای خوش رنگ و لعاب کمونیسم دل خوش کرده و شروع به تبلیغاتی وسیع و گسترده برای ایجاد جامعه ای اشتراکی و برابر کردند و قوانینی مبنی بر الغاء حق مالکیت شخصی و ... را تصویب ، که چون مغایر با فطرت بشری بود برای مدت زیادی دوام نیاورد و این فکر فقط در قالب رژیم های حاکمی باقی ماند که برای ایجاد برابری تاسیس اما تبدیل به طواغیتی خون خوار و بی بدیل شدند.
در این مقطعِ زمانی ،سکولاریسم در اروپای غربی برای نجات بشریت از شَرّ کمونیسم وارد معرکه شد و با تضعیف و فروپاشی شوروی سابق توانست تا حد زیادی کمونیسم را به زباله دان تاریخ بسپارد، و با تعیین کردن جدایی دین از سیاست به عنوان منهج و دین خود تا حد زیادی توانست دین تحریف شده و دروغین مسیحیت را به گوشه براند و در این کار تا آن حد افراط کردند که تمام معیارهای اخلاقی ، خانوادگی ، انسانی و ... را به مرور زمان از جامعه خود پاک، و به جنگی وسیع علیه آن دامن زدند و از لحاظ سیاسی و حکومت رانی نیز از شر رجال کلیسا نجات اما به آغوش سرمایه داری افتادند که بازهم نوعی از استثمار و بردگی است ، هرچند این تحول و انقلاب با حجمی گسترده از پیشرفت علمی و ابداعاتی بی نظیر همراه بود اما غیر از این چیزی تازه و ماندگار برای جامعه بشریت نداشت، و بشریت چون غیر از نیازهای مادی ، نیازهای متفاوت و فراوانی دارد باید باز هم اسلام و مسلمانان وارد میدان شده و نقش اصلی خود را ایفاء کنند و در کنار فراهم کردن نیازهای مادی و جسمی جوامع بشری ،نیازهای روانی ، روحی و انسانی آنها را نیز فراهم کنند ، و این وظیفه را همانگونه که الله سبحانه و تعالی می فرماید:(وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
و بايد كه از شما گروهى باشد كه به نيكى فراخوانند و به كار شايسته فرمان دهند و از كار ناپسند باز دارند و اينانند كه رستگارند.)
باید گروهی و جماعتی از مسلمانان برگزیده بر عهده گیرند، به شیوه ای که بتوانند هم جوامع اسلامی را از بردگی بیرون آورند و هم جوامع غیر اسلامی را با نعمت پر ارزش هدایت آشنا کنند.
#البته برای ایفاء کردن این نقش باید به نشانه هایی که در این کتاب آنها را به عنوان نشانه های راه( معالم فی الطریق) ذکر کرده ام توجه شود تا بتوان مسیر مستقیم و درست را به شیوه ای که الله سبحانه و تعالی در قرآن آن را ذکر کرده است پیمود و به سر منزل مقصد رسید.
@yaqin100
با مبعوث شدن رسول الله صلی الله علیه و سلم و انتشار اسلام، کم کم جاهلیت حاکم، رنگ و بوی خود را از دست داد و شریعت اسلام بر اکثریت، جوامع بشری حاکم شد، و برای قرنهای متمادی انسانیت فوج فوج به آیین برگزیده الله وارد می شد، و در زیر سایه اسلام نمونه هایی از عدالت واقعی و رفاه و آسایش جسمی و روحی و ایمانی به جامعه بشریت ارائه شد، که می توان به عنوان نمونه عدالت عمر بن خطاب، عمر بن عبدالعزیز، سلطان محمد فاتح، صلاح الدین ایوبی و ... را نام برد.
تا اینکه مسلمانان وظیفه خود مبنی بر مُنجی بودن بشریت را فراموش و به اصول و قواعد لا یتغیَّر دین خود پشت کردندو از آن پس روز به روز پراکنده تر و ضعیف تر شدند و جوامع بشریی در فقدان این آئین خدایی مجبور به یافتن بدیلی برای الگو و رهبریت دنیا شدند، و در این برهه به شعارهای خوش رنگ و لعاب کمونیسم دل خوش کرده و شروع به تبلیغاتی وسیع و گسترده برای ایجاد جامعه ای اشتراکی و برابر کردند و قوانینی مبنی بر الغاء حق مالکیت شخصی و ... را تصویب ، که چون مغایر با فطرت بشری بود برای مدت زیادی دوام نیاورد و این فکر فقط در قالب رژیم های حاکمی باقی ماند که برای ایجاد برابری تاسیس اما تبدیل به طواغیتی خون خوار و بی بدیل شدند.
در این مقطعِ زمانی ،سکولاریسم در اروپای غربی برای نجات بشریت از شَرّ کمونیسم وارد معرکه شد و با تضعیف و فروپاشی شوروی سابق توانست تا حد زیادی کمونیسم را به زباله دان تاریخ بسپارد، و با تعیین کردن جدایی دین از سیاست به عنوان منهج و دین خود تا حد زیادی توانست دین تحریف شده و دروغین مسیحیت را به گوشه براند و در این کار تا آن حد افراط کردند که تمام معیارهای اخلاقی ، خانوادگی ، انسانی و ... را به مرور زمان از جامعه خود پاک، و به جنگی وسیع علیه آن دامن زدند و از لحاظ سیاسی و حکومت رانی نیز از شر رجال کلیسا نجات اما به آغوش سرمایه داری افتادند که بازهم نوعی از استثمار و بردگی است ، هرچند این تحول و انقلاب با حجمی گسترده از پیشرفت علمی و ابداعاتی بی نظیر همراه بود اما غیر از این چیزی تازه و ماندگار برای جامعه بشریت نداشت، و بشریت چون غیر از نیازهای مادی ، نیازهای متفاوت و فراوانی دارد باید باز هم اسلام و مسلمانان وارد میدان شده و نقش اصلی خود را ایفاء کنند و در کنار فراهم کردن نیازهای مادی و جسمی جوامع بشری ،نیازهای روانی ، روحی و انسانی آنها را نیز فراهم کنند ، و این وظیفه را همانگونه که الله سبحانه و تعالی می فرماید:(وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
و بايد كه از شما گروهى باشد كه به نيكى فراخوانند و به كار شايسته فرمان دهند و از كار ناپسند باز دارند و اينانند كه رستگارند.)
باید گروهی و جماعتی از مسلمانان برگزیده بر عهده گیرند، به شیوه ای که بتوانند هم جوامع اسلامی را از بردگی بیرون آورند و هم جوامع غیر اسلامی را با نعمت پر ارزش هدایت آشنا کنند.
#البته برای ایفاء کردن این نقش باید به نشانه هایی که در این کتاب آنها را به عنوان نشانه های راه( معالم فی الطریق) ذکر کرده ام توجه شود تا بتوان مسیر مستقیم و درست را به شیوه ای که الله سبحانه و تعالی در قرآن آن را ذکر کرده است پیمود و به سر منزل مقصد رسید.
@yaqin100