نامه ایِ به کافه آبی.
هنوزم از پشت شیشه کافه منتظره ببینتش.
نشستن کنار پنجره شیشه ای چشمای منتظر به گذروندن روزاش به این روش عادت کرده بود.
پس کی قرار بود بیاد،تن سردشو بغل میکرد بهش میگفت من مال توام.
از طرف لیلی آبی،به لانا.
@Lianavnn
هنوزم از پشت شیشه کافه منتظره ببینتش.
نشستن کنار پنجره شیشه ای چشمای منتظر به گذروندن روزاش به این روش عادت کرده بود.
پس کی قرار بود بیاد،تن سردشو بغل میکرد بهش میگفت من مال توام.
از طرف لیلی آبی،به لانا.
@Lianavnn