#کوچولو_شهوتی_764
-میخواد برای آخرین بار تورو ببینه و حلالیت
بطلبه ، میگه همه این بلاهایی که سرش
اومد همش بخاطر آه تو بوده ، میخواد
حداقل برای آخرتش در ارامش باشه.
۱من خیلی صحبت کردم تا منصرف شه
اما میگفت میخوام حلالیت بگیرم
-البته گفت اگه نخواد بیادم
حق داره.
یعنی در کل اینکه انتخابش پای خودته گلسا.
با تردید دستمو گرفت:
-من نمیخوام تورو تو فشار بزارم. دوست دارم کاریو انجام بدی که
باعث شه سبک و رها شی.
امشب فکراتو کن خانمم ، فردا تصمیمتو به منم اطلاع بده.
شنیدههام مثل خواب بودن ، میخواست برای اخرین بار منو ببینه؟
یعنی خودشم میدونست روزای آخرشه؟
با فکر اینکه تصور میکنه همه این بلاها بخاطر منه.
باعث میشد حالم بد شه،
من با اینکه همیشه شکستم بخاطر کارشون
با اینکه داغون شد زندگیم اما هیجوقت
کسیو نفرین نکردم ، من فقط سپردم به خدا.
کاش میفهمید من کاری نکردم
من فقط تصمیمو دادم دست خدا.
نمیدونستم باید چه حالی داشته باشم...
گنگ بود حالم ....
شاید پریشون و سردرگم ! چیزایی شنیدم
که اصلا راحت نبود هضمشون.
نیاز داشتم کمی تنها باشم و همه
چیزایی که شنیدمو مرور کنم....
-میخواد برای آخرین بار تورو ببینه و حلالیت
بطلبه ، میگه همه این بلاهایی که سرش
اومد همش بخاطر آه تو بوده ، میخواد
حداقل برای آخرتش در ارامش باشه.
۱من خیلی صحبت کردم تا منصرف شه
اما میگفت میخوام حلالیت بگیرم
-البته گفت اگه نخواد بیادم
حق داره.
یعنی در کل اینکه انتخابش پای خودته گلسا.
با تردید دستمو گرفت:
-من نمیخوام تورو تو فشار بزارم. دوست دارم کاریو انجام بدی که
باعث شه سبک و رها شی.
امشب فکراتو کن خانمم ، فردا تصمیمتو به منم اطلاع بده.
شنیدههام مثل خواب بودن ، میخواست برای اخرین بار منو ببینه؟
یعنی خودشم میدونست روزای آخرشه؟
با فکر اینکه تصور میکنه همه این بلاها بخاطر منه.
باعث میشد حالم بد شه،
من با اینکه همیشه شکستم بخاطر کارشون
با اینکه داغون شد زندگیم اما هیجوقت
کسیو نفرین نکردم ، من فقط سپردم به خدا.
کاش میفهمید من کاری نکردم
من فقط تصمیمو دادم دست خدا.
نمیدونستم باید چه حالی داشته باشم...
گنگ بود حالم ....
شاید پریشون و سردرگم ! چیزایی شنیدم
که اصلا راحت نبود هضمشون.
نیاز داشتم کمی تنها باشم و همه
چیزایی که شنیدمو مرور کنم....