🌈🌈🌈🌈
⭐️⭐️⭐️
✨✨
🦋
رُمــاٰنـ📔از عشْـقـُ ♥️و شِــیْطُـونْـیــْ😈تـــٰا فــُوتــْبٰالــْ⚽️
به قلم دو تا عشق :♥️مهسا ♥️نفس ♥️
پارتی از آینده (...)
#مهسا
یه قطره اشک دیگه هم مهمون صورتم شد. من... من.. بدون.. اون نمی تونم نه نمی تونم. منه خر اون پیشنهاد و از روی بی عقلی رد کردم. غرورشو شکستم منه احمق، چرا این کارو کردم؟ چرا؟ یه اشک دیگه، و بعدش کلی دیگه. چشام میسوخت سرمم وحشتناک درد میکرد. به کل میلرزیدم. نفس آجی کجایی؟ شیوا؟ سیما؟ یگانه؟ فاعزه؟!!! کجایییییییینننننننن؟ ببینین آجیتون شکست خورد مرد. عشقش مرد. نه نه، نمرده. منه خر غرورشو شکستم و بخاطر این لجوج بازیام کل زندگیمو خراب کردم. چند لحظه سکوت بود، سکوت محض. به اتاقم نگاه کردم. دیگه اون آثار شیطنتام نبود یه رنگ کدر و زشتت، مامان اومد و بهم از پشت در گف امشب بیرونه بابامم که امشب تا 12شرکته و مهبدم خونه ی دوستش. بالاخره از این اتاق اومدم بیرون رفتم سمت پله ها و سرم گیج میرفت. رفتم پایین، یهو ...
#نفس
مهسا الان مطمئنم که پشیمون شده الانم اتاقشه با بروبچ شامل :(سردار، سیما، علیرضا، یگانه، میلاد، فاعزه، سعیدو مهدی اینجاییم) تو هالشون نشستیم. منتظریم این عروس خانوم پشیمون شده بیاد، صدای در اتاقش اومد و صدای نفس های نا مرتبش، گریه کرده؟! نـــــــــــــه آجیم. مثلا اینجا اومدیم خواستگاری خخخخخ اسگلیم ما. بچگانه میایم اینارو بهم برسونیم. یه دفعه مهسا اومد از پله ها ینییییییییییییییییییییی الله وکیلی قیافششششش مثله این لشکر شکست خورده ها بود. خخخخخخخخ مهدی آن چنان هل کرده بود خو مهسام رنگ به رو نداش یه دفعه تا مارو دید چنان پرید که انگار جن دیده.
من :مهساااااااااااااااا؟! آجی؟
مهسا :دارم توهم میزنم دیگه؟ نه!؟؟ آره این چند روز فقط دارم توهم میزنم! عجیبه ها.
خندمم گرفته بود. ولی قورتش دادم. مهدی رف جلو و لباشو بوسید.
سری به سرعت نور جلو چشامو گرفتم.
من :هوویییییی اینجا بچه نشسته!
سردار :اهههههههه نفس سوسک
چنان جیغی زدم که بیشتر به داد حیدری می خورد، همه داشتن میخندیدن یه دفعه سردار منو چرخوند و لباش روی لبام قرار گرف..
هههه زرنگی 😁
اگر می خوای بقیشو بخونی برو تو کاناله زیر، مطمئن باش پشیمون نمیشی 😉کلی عکس از شخصیتا و فوتبالیستای گرام براتون میزاریم. و تقریبا هر روز کلی پارت داریم 😍و...
https://t.me/joinchat/AAAAAE41mPEtBiC30yUXuw