خیلی چیزارو نمیدونم...
مثلا اینکه چندبار عاشقت شدم؟
چندبار به عکست نگاه کردم و باهات تو توسرم خاطره ساختم و شدی لالایی شبهام؟
چندبار برات گریه کردم؟
چندبار به ماه نگاه کردم و بهت خیانت کردم و چرا به جاش عکسات رونگاه نکردم؟
چندبار زانو زدم روی زمین و از خدا خواستمت؟
چندبار از همه چیز و همهکس بریدم و فقط بغلت رو خواستم ونتونستم بیام سراغت؟
تو میدونی چند دفعه از خواب پریدم و گریه کردم چرا نیستی ؟
نمیدونم دقیقا کی و کجا بود که تو دلم رو بردی و شدی دلبر من.
میدونی من توی این دوری چقدر خنده و صدای تورو از دست دادم.
ما خیلی چیزارو نمیدونیم.
بنظرت چندبار دیگه این اتفاق میوفته؟
چقدر دیگه باید بترسم و دستام بلرزه؟
چقدر دیگه قراره دیوونهت شم؟
چند روزه دیگه حسرت مونده تا اولین شبم رو باتو توی هرجای این دنیا صبح کنم؟
چندبار دیگه میخوای دلم رو بدزدی و توی این بازی ببری و به روت نیاری؟
چند روز دیگه قراره بدون دیدنت شب بشه؟
ما خیلی چیزارو نمیدونیم...
ولی از همه مهمتر میدونی چیه؟
اینکه چه روزی و چه ساعتی وکجا قراره بهم بگی"باورت دارم"
تو حتی نمیدونی من چقدر میخوامت...
چقدر برات میمیرم....
من میدونم میخوام همیشه نگات کنم کنارم باشی، کنارت باشم.
همیشه باشی ، همیشه باشم.
شبا باهات یه شهر رو بگردم.
میخواد هرچی بشه، بشه اما میخوام تو باورم کنی و اون روز دیگه هیچی مهم نیست.
میخوام هروقت بارون زد فقط دستات رو بگیرم و بریم هرجا که شد.
میخوام هرچی غم و غصه داری رو به جون بخرم ، میخوام باهات نفس بکشم...
معنی زندگی رو بفهمم...
میخوام بدونی تو ساخته شدی که دلمرو ببری و هربار عاشقت بشم.
میخوام قصهمون بشه افسانه!.
یه افسانه واقعی که تو دلبرشی...
اگه اونروز برسه، اون روز من رویا رو لمس کردم.
مثلا اینکه چندبار عاشقت شدم؟
چندبار به عکست نگاه کردم و باهات تو توسرم خاطره ساختم و شدی لالایی شبهام؟
چندبار برات گریه کردم؟
چندبار به ماه نگاه کردم و بهت خیانت کردم و چرا به جاش عکسات رونگاه نکردم؟
چندبار زانو زدم روی زمین و از خدا خواستمت؟
چندبار از همه چیز و همهکس بریدم و فقط بغلت رو خواستم ونتونستم بیام سراغت؟
تو میدونی چند دفعه از خواب پریدم و گریه کردم چرا نیستی ؟
نمیدونم دقیقا کی و کجا بود که تو دلم رو بردی و شدی دلبر من.
میدونی من توی این دوری چقدر خنده و صدای تورو از دست دادم.
ما خیلی چیزارو نمیدونیم.
بنظرت چندبار دیگه این اتفاق میوفته؟
چقدر دیگه باید بترسم و دستام بلرزه؟
چقدر دیگه قراره دیوونهت شم؟
چند روزه دیگه حسرت مونده تا اولین شبم رو باتو توی هرجای این دنیا صبح کنم؟
چندبار دیگه میخوای دلم رو بدزدی و توی این بازی ببری و به روت نیاری؟
چند روز دیگه قراره بدون دیدنت شب بشه؟
ما خیلی چیزارو نمیدونیم...
ولی از همه مهمتر میدونی چیه؟
اینکه چه روزی و چه ساعتی وکجا قراره بهم بگی"باورت دارم"
تو حتی نمیدونی من چقدر میخوامت...
چقدر برات میمیرم....
من میدونم میخوام همیشه نگات کنم کنارم باشی، کنارت باشم.
همیشه باشی ، همیشه باشم.
شبا باهات یه شهر رو بگردم.
میخواد هرچی بشه، بشه اما میخوام تو باورم کنی و اون روز دیگه هیچی مهم نیست.
میخوام هروقت بارون زد فقط دستات رو بگیرم و بریم هرجا که شد.
میخوام هرچی غم و غصه داری رو به جون بخرم ، میخوام باهات نفس بکشم...
معنی زندگی رو بفهمم...
میخوام بدونی تو ساخته شدی که دلمرو ببری و هربار عاشقت بشم.
میخوام قصهمون بشه افسانه!.
یه افسانه واقعی که تو دلبرشی...
اگه اونروز برسه، اون روز من رویا رو لمس کردم.