#شاهنامه 📚
گزیده داستان هشتاد و دوم
#گیو_در_توران_در_جستجوی_کیخسرو
آن رودخانه مرز ایران و توران بود. چون افراسیاب به آنجا رسید اندیشه کرد تا با همان سواران کیخسرو را در خاک ایران دنبال کند ولی هومان پیش رفت و او را از این کار بازداشت.
وقتی کیخسرو از آب جیحون گذشت،
خبر شد به گیتی که فرزند شاه،
جهانجوی کیخسرو و آمد زراه.
گیو نامه ای به گودرز نوشت و شرح آمدن فرنگیس و کیخسرو را بیان کرد.
گودرز از نوادگان کاوه آهنگر وپایتختش اسپهان بود. آنگاه که بزرگان ایران از آمدن کیخسرو آگاهی یافتند همه به سوی اسپهان آمدند. هنگامی که چشم گودرز به کیخسرو افتاد، از اسب پیاده شد او را در بر گرفت و گفت: ای شهریار ایران زمین،
زتو چشم بدخواه تو دور باد،
روان سیاوش پر از نور باد.
جهاندار یزدان گواه منست،
که دیدار تو جان فزای منست.
ببودند یک هفته با می بدست
بیاراسته بزمگاه و نشست
نامه ای به کاوس و رستم نوشتند و سرانجام کیخسرو روانه شهر استخر، پایتخت کاوس شد. مردم استخر جشن گرفتند.
چون آمد به درگاه کاوس شاه
زشادی خروش آمد از بارگاه
کاوس از دیدن کیخسرو اشک از چشم فرو ریخت. گیو را پیش خواند، بوسید و پیشکشی داد. فرنگیس را بانوی بانوان نام نهاد. کاخ استخر را با تخت شاهی به کیخسرو واگذار کرد. جهان پهلوان رستم چون از آمدن کیخسرو آگاه شد، درویشان را یاری کرد و آنچه شایسته کیخسرو بود فراهم آورد و همراه بانو روانه استخر شد. چون کیخسرو در استخر ساکن شد کاوس شاهی را به او سپرد. همه پهلوانان از کیخسرو پشتیبانی کردند مگر توس فرزند نوذر که کیخسرو را شایسته شاهی نمی دانست. چونکه او از مادر تورانی زاده شده بود. ازکاوس درخواست داشت تا فرزند دیگر خود، فریبرز را به پادشاهی برگزیند. چون گیو نتوانست توس را به همراهی با کیخسرو خشنود کند، گودرز با دوازده هزار سپاه روانه جنگ با توس شد. ولی توس با او نجنگید و چون خبر به کاوس رسید آنها را نزد خود خواست گفت:
فرزندان من هردو برایم برابر هستند، هر دو را دوست دارم، اگر شاهی را به یکی ببخشم دیگری کینه او را به دل خواهد گرفت. بهتر است آنها را آزمایش کنم، آنکه شایستگی بیشتری دارد برگزیده خواهد شد. سپس افزود در شهر اردبیل دژی شگفت انگیز است به نام دژ بهمن،که جایگاه دیوان و اهریمنان شده است. هرکدام از این دو تن دژ بهمن را گرفتند، شاهی از آن ایشان خواهد بود. توس سپاهی فراوان را همراه فریبرز به اردبیل برد.
چو نزدیک بهمن دژ اندر رسید
زمین همچو آتش همی بردمید
بن مایه: شاهنامه فردوسی
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
گزیده داستان هشتاد و دوم
#گیو_در_توران_در_جستجوی_کیخسرو
آن رودخانه مرز ایران و توران بود. چون افراسیاب به آنجا رسید اندیشه کرد تا با همان سواران کیخسرو را در خاک ایران دنبال کند ولی هومان پیش رفت و او را از این کار بازداشت.
وقتی کیخسرو از آب جیحون گذشت،
خبر شد به گیتی که فرزند شاه،
جهانجوی کیخسرو و آمد زراه.
گیو نامه ای به گودرز نوشت و شرح آمدن فرنگیس و کیخسرو را بیان کرد.
گودرز از نوادگان کاوه آهنگر وپایتختش اسپهان بود. آنگاه که بزرگان ایران از آمدن کیخسرو آگاهی یافتند همه به سوی اسپهان آمدند. هنگامی که چشم گودرز به کیخسرو افتاد، از اسب پیاده شد او را در بر گرفت و گفت: ای شهریار ایران زمین،
زتو چشم بدخواه تو دور باد،
روان سیاوش پر از نور باد.
جهاندار یزدان گواه منست،
که دیدار تو جان فزای منست.
ببودند یک هفته با می بدست
بیاراسته بزمگاه و نشست
نامه ای به کاوس و رستم نوشتند و سرانجام کیخسرو روانه شهر استخر، پایتخت کاوس شد. مردم استخر جشن گرفتند.
چون آمد به درگاه کاوس شاه
زشادی خروش آمد از بارگاه
کاوس از دیدن کیخسرو اشک از چشم فرو ریخت. گیو را پیش خواند، بوسید و پیشکشی داد. فرنگیس را بانوی بانوان نام نهاد. کاخ استخر را با تخت شاهی به کیخسرو واگذار کرد. جهان پهلوان رستم چون از آمدن کیخسرو آگاه شد، درویشان را یاری کرد و آنچه شایسته کیخسرو بود فراهم آورد و همراه بانو روانه استخر شد. چون کیخسرو در استخر ساکن شد کاوس شاهی را به او سپرد. همه پهلوانان از کیخسرو پشتیبانی کردند مگر توس فرزند نوذر که کیخسرو را شایسته شاهی نمی دانست. چونکه او از مادر تورانی زاده شده بود. ازکاوس درخواست داشت تا فرزند دیگر خود، فریبرز را به پادشاهی برگزیند. چون گیو نتوانست توس را به همراهی با کیخسرو خشنود کند، گودرز با دوازده هزار سپاه روانه جنگ با توس شد. ولی توس با او نجنگید و چون خبر به کاوس رسید آنها را نزد خود خواست گفت:
فرزندان من هردو برایم برابر هستند، هر دو را دوست دارم، اگر شاهی را به یکی ببخشم دیگری کینه او را به دل خواهد گرفت. بهتر است آنها را آزمایش کنم، آنکه شایستگی بیشتری دارد برگزیده خواهد شد. سپس افزود در شهر اردبیل دژی شگفت انگیز است به نام دژ بهمن،که جایگاه دیوان و اهریمنان شده است. هرکدام از این دو تن دژ بهمن را گرفتند، شاهی از آن ایشان خواهد بود. توس سپاهی فراوان را همراه فریبرز به اردبیل برد.
چو نزدیک بهمن دژ اندر رسید
زمین همچو آتش همی بردمید
بن مایه: شاهنامه فردوسی
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵