به هر حال، پریروز، یعنی جمعه، نزدیک بود از تنهایی و خستگی دق کنم. ساعت ده و نیم از خواب بیدار شدم، یعنی پس از ده دوازده ساعت خواب، و آن وقت ناگهان عظمت یا حقارت تنهایی خودم را حس کردم و به حدّی گریهام گرفت که خدا داند.
—
نامه از بهرام صادقی به ابوالحسن نجفی؛ مجلهٔ بخارا؛ بهمن و اسفند۱۳۹۸
@letterssto