درسی در محضر مولانا
در گذر از نام و بنگر در صفات
تا صفاتت ره نماید سوی ذات
اختلاف حق از نام اوفتاد
چون به معنی رفت، آرام اوفتاد
در زمانهای دور،دانایی به رمز و کنایه گفته بود که درختی در هندوستان است که هر که میوه ی آن را بخورد عمر جاودان می یابد. پادشاهی این سخن شنید، او از فرط راستی وسادگی و شاید هم طمع به عمر زیاد کسی را به هند فرستاد تا میوه ی آن درخت را بیاورد.
آن مرد سال ها در هند به جستجو پرداخت. از هر که می پرسید مسخره اش می کردند که این مرد دیوانه است. بعضی ها هم به زبان تعریف و حمد ریشخندش می نمودند و او را به این سو آن سو می فرستادند و درخت هایی را نشانش می دادند. سرانجام وقتی آن پیک خسته، درمانده و نومید و اشک بار آهنگ بازگشت کرد، شنید که در همان مکان شیخی عالِم که قطبی بزرگوار است سکنی دارد با خود گفت : «من که از کار خود نتیجه نگرفتم و توفیق نیافتم، اکنون به نزد او بروم باشد که دعای خیری نماید.» با چشمی اشکبار نزد شیخ رفت.
شیخ پرسید : «از چه چیز نا امید هستی، موضوع چیست ؟»
مرد گفت : «شاه مرا بدین فرستاده تا درختی را که می گویند هر که میوه ی آن را خورد حیات جاودانه می یابد، پیدا کنم ولی سال ها گشته ام و نیافتم.»
شیخ خندید و بگفتا ای سلیم
این درخت علم باشد در علیم
بس بلند و بس شگرف و بس بسیط
آب حیوانی و دریای محیط
تو به صورت رفته ای گم گشته ای
زان نمی یابی که معنی هشته ای
آن یکی کش صد هزار آثار خاست
کمترین آثار او عمر بقاست
آخر چرا به الفاظ و اسم ها چسبیده ای ؟ چرا به معنی و ذات و حقیقت توجه نمی کنی ؟
هر که به دنبال اسم بگردد به جایی نمی رسد باید مسمی را جست و از ظاهر الفاظ به عمق و بطن معنا رسید بسیاری از سخنان بزرگان در پس مفهوم ظاهری روح و معنایی نهفته در خود دارند.عاقلان همیشه در پی معنی هستند و در پی یافتن درخت علم.
در گذر از نام و بنگر در صفات
تا صفاتت ره نماید سوی ذات
اختلاف حق از نام اوفتاد
چون به معنی رفت، آرام اوفتاد
"استاد سابق خسروی"
گروه دبیران ادبیات کشور
https://t.me/joinchat/AAAAAD-djOh0rs4ttCQBcA
در گذر از نام و بنگر در صفات
تا صفاتت ره نماید سوی ذات
اختلاف حق از نام اوفتاد
چون به معنی رفت، آرام اوفتاد
در زمانهای دور،دانایی به رمز و کنایه گفته بود که درختی در هندوستان است که هر که میوه ی آن را بخورد عمر جاودان می یابد. پادشاهی این سخن شنید، او از فرط راستی وسادگی و شاید هم طمع به عمر زیاد کسی را به هند فرستاد تا میوه ی آن درخت را بیاورد.
آن مرد سال ها در هند به جستجو پرداخت. از هر که می پرسید مسخره اش می کردند که این مرد دیوانه است. بعضی ها هم به زبان تعریف و حمد ریشخندش می نمودند و او را به این سو آن سو می فرستادند و درخت هایی را نشانش می دادند. سرانجام وقتی آن پیک خسته، درمانده و نومید و اشک بار آهنگ بازگشت کرد، شنید که در همان مکان شیخی عالِم که قطبی بزرگوار است سکنی دارد با خود گفت : «من که از کار خود نتیجه نگرفتم و توفیق نیافتم، اکنون به نزد او بروم باشد که دعای خیری نماید.» با چشمی اشکبار نزد شیخ رفت.
شیخ پرسید : «از چه چیز نا امید هستی، موضوع چیست ؟»
مرد گفت : «شاه مرا بدین فرستاده تا درختی را که می گویند هر که میوه ی آن را خورد حیات جاودانه می یابد، پیدا کنم ولی سال ها گشته ام و نیافتم.»
شیخ خندید و بگفتا ای سلیم
این درخت علم باشد در علیم
بس بلند و بس شگرف و بس بسیط
آب حیوانی و دریای محیط
تو به صورت رفته ای گم گشته ای
زان نمی یابی که معنی هشته ای
آن یکی کش صد هزار آثار خاست
کمترین آثار او عمر بقاست
آخر چرا به الفاظ و اسم ها چسبیده ای ؟ چرا به معنی و ذات و حقیقت توجه نمی کنی ؟
هر که به دنبال اسم بگردد به جایی نمی رسد باید مسمی را جست و از ظاهر الفاظ به عمق و بطن معنا رسید بسیاری از سخنان بزرگان در پس مفهوم ظاهری روح و معنایی نهفته در خود دارند.عاقلان همیشه در پی معنی هستند و در پی یافتن درخت علم.
در گذر از نام و بنگر در صفات
تا صفاتت ره نماید سوی ذات
اختلاف حق از نام اوفتاد
چون به معنی رفت، آرام اوفتاد
"استاد سابق خسروی"
گروه دبیران ادبیات کشور
https://t.me/joinchat/AAAAAD-djOh0rs4ttCQBcA