Репост из: 𝕭𝖑𝖆𝖈𝖐...𝖂𝖎𝖙𝖍 ♡
سیاهی قلب.
سیاهی شب سیاهی مرگ.
سیاهی خستگی.
همه چیز من رو در خودش غرق کرده.
یه درد قدیمی...یه زخم که بعد از سالها باز سر باز کرده.
چرا تا میام فراموشت کنم برمیگیردی؟
تاوان عاشقی اینه؟
من و تو...اونروز...زیر درخت بید.
همه چیز رو تموم کردیم.
ولی چرا باز برگشتی؟
چرا هنوزم ادعا میکنی کهعشقی وجود داره.
تو منکر همه چی شدی.
من سوختم و خاکستر شدم..
خاکستری تو دستای پیرمرد ...
دیگهدردی نمیکشم خیالت راحت مرد من.
چشمانم پروانه زده و سالیانه کورم کرده.
خیالت راحت قلب من.
سیاهی شب سیاهی مرگ.
سیاهی خستگی.
همه چیز من رو در خودش غرق کرده.
یه درد قدیمی...یه زخم که بعد از سالها باز سر باز کرده.
چرا تا میام فراموشت کنم برمیگیردی؟
تاوان عاشقی اینه؟
من و تو...اونروز...زیر درخت بید.
همه چیز رو تموم کردیم.
ولی چرا باز برگشتی؟
چرا هنوزم ادعا میکنی کهعشقی وجود داره.
تو منکر همه چی شدی.
من سوختم و خاکستر شدم..
خاکستری تو دستای پیرمرد ...
دیگهدردی نمیکشم خیالت راحت مرد من.
چشمانم پروانه زده و سالیانه کورم کرده.
خیالت راحت قلب من.