آزاد ارمکی با بیان اینکه چالش ها در این طبقه متوسط است، انفکاک و افتراق و انسجام بوجود میآید، تصریح کرد: طبقه پایین جامعه میل دارد خود را جابجا کند، سعی میکند اما نمیتواند اما ایدئولوژی میگوید می توانی، اما او درگیر نان شب است ، اما تمام سعیاش را میکند که فرزندش درس بخواند و ارتقاء طبقه پیدا کند، مسئله مهمشان آموزش میشود و همه میخواهند دکتر و مهندس شوند، فشار زیادی به این طبقه میآید، مهاجرت میکند و دچار نابسامانی میشوند.
مشکلی که احزاب در بین طبقات بوجود آوردهاند
این جامعهشناس معتقد است: مشکلی که این وسط احزاب به وجود میآورند افزایش انتظارات با طرح نیازهاست، هر کسی یک نیازی را مطرح میکند و طبقه پایین با هر شعار و طرح نیازی طبقه پایین و متوسط متشنجتر میشود.ترکیبی از نیازها ، انتظارات و آرزوها در جامعه ترویج میشود، منطق عمل ، نارضایتی و کنش فرهنگی میشود و بهم ریختگی نیروهای اجتماعی بوجود میاید و استاد دانشگاه بساز بفروش میشود، پزشک و معلم و روحانی به مشاغل دیگر روی میآورند این شرایط موجب میشود هیچ کس از شرایط موجود راضی نباشد و استراتژی بسامان کردن جامعه وجود نداشته باشد.
آزاد ارمکی ادامه داد: این متن زندگی ما شد، پس چرا مسئله اصلی فرهنگ میشود، چرا مغول فرهنگی میشود؟ چون تاریخ ما تاریخ فرهنگی است. هم اقتضائات تاریخی وجود دارد و هم چاره ای جز این نداریم.
چرا خودمان مشکل داریم و کم کاری میکنیم اما نقد فرهنگی و اخلاقی میکنیم؟
وی با طرح این سوال که امروز چرا خودمان مشکل داریم و کم کاری میکنیم اما نقد فرهنگی و اخلاقی میکنیم؟ ماجرا چیست؟ گفت: چون چاره ای نداریم یک متن اقتصادفعال نداریم، حوزه های اقتصادی ما تعطیل است. تولید وجود ندارد. در اقتصاد بین الملل نیستیم ، اقتصادمان ضعیف است، همه دنبال این هستیم تا منابع موجود را مصرف کنیم. همه دنبال این هستند که استاد دانشگاه بشوند، همه اساتید میخواهند سیاستگذار شوند.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران گفت: پس پیشینه فرهنگی و تمدنی ما که با تمدن ارتقاء پیدا کردیم، چاره ای نداشتیم جز اینکه به فرهنگ پناه ببریم که اگر چارهای داشتیم به فرهنگ پناه نمیبردیم و خیلی از ما درس نمیخواندیم و این الگوی مصرف را پیش نمیگرفتیم. پس هم به اقتضائات تاریخی و هم به اجبارهای معاصر وارد عرصه فرهنگ شدیم.
آزاد ارمکی ادامه داد: خیلی دچار تغییر فرهنگ شدهایم، چرا این قدر الگوی غذا خوردن را تغییر میدهیم؟ مگر در غذای سنتی مرض بودکه این قدر از آن دوری میکنیم، در گذشته دو ساندویچی داشتیم و دو تا چلوکبابی هم در خیابان دیده میشد، یک دانه هتل هم داشتیم.اما الان روز به روز به حوزه عذا فشار میاوریم و کافی شاپ و رستوران میزنیم.این فشار در حوزه زیستی است.
از همسایه متنفریم اما در فضای مجازی دنبال دوست میگردیم/ هر روز منتظر حادثهایم
وی گفت: دوستی و همسایگی کجاست؟از همسایه متنفریم اما در فضای مجازی دنبال دوست میگردیم. وقتی همه به حوزه فرهنگ میآیند اینجا را فضای آشوب میکنند و آشوبگاهی فرهنگی پیدا میکنیم. اینجاست که از آنچه داریم لذت نمیبریم و داعش را میزنیم و بنیادگرایی را از بین میبریم اما از این کار لذت نمیبریم از این کار درخشان فرهنگی.اینجا از ته نشستهی فرهنگی نارضایتی اقتصادی که از طبقه پایین آمده بود، میآید و کمبود منابع به نارضایتی اجتماعی و فرهنگی میانجامد و جامعه هر روز منتظر حادثه است و خودمان هم در تولید حادثه موثر واقع میشویم و ساختههایمان را از بین میبریم و داشتههایمان را دچار میرایی میکنیم و این حس عجیب و غریبی است که در جامعه ما جاری و ساری است.
به دانش متوسل شویم نه سیاست
آزاد ارمکی در پایان تاکید کرد: اگر میخواهیم کمی از این وضعیت فاصله بگیریم باید به دانش متوسل شویم نه سیاست.اگر جامعهشناسان و اهالی علوم انسانی صورت مسئله را درست مطرح کنند احتمالا ما را به مسئله باز خواهند گرداند و ما خواهیم دانست که چه کردهایم و اگر این کار را نمیکردیم چه اتفاق ناگواری بر ما وارد میشد و ما چه سرنوشت بدی پیدا میکردیم . در این صورت لذت خواهیم برد و تصمیم درست خواهیم گرفت و به سمت جامعهای متعالی حرکت خواهیم کرد.
مشکلی که احزاب در بین طبقات بوجود آوردهاند
این جامعهشناس معتقد است: مشکلی که این وسط احزاب به وجود میآورند افزایش انتظارات با طرح نیازهاست، هر کسی یک نیازی را مطرح میکند و طبقه پایین با هر شعار و طرح نیازی طبقه پایین و متوسط متشنجتر میشود.ترکیبی از نیازها ، انتظارات و آرزوها در جامعه ترویج میشود، منطق عمل ، نارضایتی و کنش فرهنگی میشود و بهم ریختگی نیروهای اجتماعی بوجود میاید و استاد دانشگاه بساز بفروش میشود، پزشک و معلم و روحانی به مشاغل دیگر روی میآورند این شرایط موجب میشود هیچ کس از شرایط موجود راضی نباشد و استراتژی بسامان کردن جامعه وجود نداشته باشد.
آزاد ارمکی ادامه داد: این متن زندگی ما شد، پس چرا مسئله اصلی فرهنگ میشود، چرا مغول فرهنگی میشود؟ چون تاریخ ما تاریخ فرهنگی است. هم اقتضائات تاریخی وجود دارد و هم چاره ای جز این نداریم.
چرا خودمان مشکل داریم و کم کاری میکنیم اما نقد فرهنگی و اخلاقی میکنیم؟
وی با طرح این سوال که امروز چرا خودمان مشکل داریم و کم کاری میکنیم اما نقد فرهنگی و اخلاقی میکنیم؟ ماجرا چیست؟ گفت: چون چاره ای نداریم یک متن اقتصادفعال نداریم، حوزه های اقتصادی ما تعطیل است. تولید وجود ندارد. در اقتصاد بین الملل نیستیم ، اقتصادمان ضعیف است، همه دنبال این هستیم تا منابع موجود را مصرف کنیم. همه دنبال این هستند که استاد دانشگاه بشوند، همه اساتید میخواهند سیاستگذار شوند.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران گفت: پس پیشینه فرهنگی و تمدنی ما که با تمدن ارتقاء پیدا کردیم، چاره ای نداشتیم جز اینکه به فرهنگ پناه ببریم که اگر چارهای داشتیم به فرهنگ پناه نمیبردیم و خیلی از ما درس نمیخواندیم و این الگوی مصرف را پیش نمیگرفتیم. پس هم به اقتضائات تاریخی و هم به اجبارهای معاصر وارد عرصه فرهنگ شدیم.
آزاد ارمکی ادامه داد: خیلی دچار تغییر فرهنگ شدهایم، چرا این قدر الگوی غذا خوردن را تغییر میدهیم؟ مگر در غذای سنتی مرض بودکه این قدر از آن دوری میکنیم، در گذشته دو ساندویچی داشتیم و دو تا چلوکبابی هم در خیابان دیده میشد، یک دانه هتل هم داشتیم.اما الان روز به روز به حوزه عذا فشار میاوریم و کافی شاپ و رستوران میزنیم.این فشار در حوزه زیستی است.
از همسایه متنفریم اما در فضای مجازی دنبال دوست میگردیم/ هر روز منتظر حادثهایم
وی گفت: دوستی و همسایگی کجاست؟از همسایه متنفریم اما در فضای مجازی دنبال دوست میگردیم. وقتی همه به حوزه فرهنگ میآیند اینجا را فضای آشوب میکنند و آشوبگاهی فرهنگی پیدا میکنیم. اینجاست که از آنچه داریم لذت نمیبریم و داعش را میزنیم و بنیادگرایی را از بین میبریم اما از این کار لذت نمیبریم از این کار درخشان فرهنگی.اینجا از ته نشستهی فرهنگی نارضایتی اقتصادی که از طبقه پایین آمده بود، میآید و کمبود منابع به نارضایتی اجتماعی و فرهنگی میانجامد و جامعه هر روز منتظر حادثه است و خودمان هم در تولید حادثه موثر واقع میشویم و ساختههایمان را از بین میبریم و داشتههایمان را دچار میرایی میکنیم و این حس عجیب و غریبی است که در جامعه ما جاری و ساری است.
به دانش متوسل شویم نه سیاست
آزاد ارمکی در پایان تاکید کرد: اگر میخواهیم کمی از این وضعیت فاصله بگیریم باید به دانش متوسل شویم نه سیاست.اگر جامعهشناسان و اهالی علوم انسانی صورت مسئله را درست مطرح کنند احتمالا ما را به مسئله باز خواهند گرداند و ما خواهیم دانست که چه کردهایم و اگر این کار را نمیکردیم چه اتفاق ناگواری بر ما وارد میشد و ما چه سرنوشت بدی پیدا میکردیم . در این صورت لذت خواهیم برد و تصمیم درست خواهیم گرفت و به سمت جامعهای متعالی حرکت خواهیم کرد.