«من میمانم»
گزارشی از فرماندهی حسین خرازی در جنگ، به بهانه زادروزش
قسمت اول
50 روز از عملیات سرنوشتساز کربلای5 میگذشت. عراق هنوز باور نمیکرد ایران بلافاصله پس از شکست در کربلای4 سراغ مطمئنترین خطوطاش یعنی استحکامات دفاعی بصره برود. آتشی بیامان در منطقهای که رزمندگان تصرف کرده و ورق جنگ را برگردانده بودند، فرود میآمد. یک جنگ تمام عیار بر سر دشت شلمچه که سرنوشت جنگ انگار قرار بود آنجا رقم بخورد. نهر جاسم، آبراهی نحیف در غرب شلمچه، عرصه مقاومت لشکر 14 برای ترمیم و تثبیت منطقه شده بود. فرمانده لشکر، پس از روزها بیخوابی و جنگِ سخت در شلمچه تا چشم روی هم گذاشت، خبر آمد که به یکی از گردانهای مستقر در خط مقدم غذا نرسیده است. چند دقیقه بعد مشخص میشود که در یک ساعت گذشته دو ماشین غذا رفته و هر دو در مسیر رسیدن به خط منهدم شدند و ماشین سوم در راه است. از سنگر خارج میشود، آتش به قدری سنگین است که زمین را سانتیمتر به سانتیمتر شخم میزند. منتظر راننده سوم میماند تا او را برای رفتن توجیه کند، اصرار نیروها برای فرستادنش به داخل سنگر جواب نمیدهد. بلاخره راننده میرسد. توضیحاتی میدهد و میگوید: « - مسیر پر از آتیشه؛ اگر نمیتونی و میترسی خودم راننده بشم؟ +میبرم؛ خیال شما راحت باشه». ناگهان انفجاری در همانجا، زمین را به آتش میکشد و زمان میایستد: هشتم اسفند ماه 1365. حسین خرازی فرمانده لشکر خطشکن امام حسین(ع)، پس از هفت سال نبرد در پیشانی جبهه، به شهادت میرسد.
در عملیات کربلای5 حسین خرازی و لشکر 14 امام حسین(ع) توانستند در نبردی 45 روزه قرارگاه سپاه سوم عراق را منهدم کنند و 9 پاتک سنگین دشمن را دفع کنند. یک سال پیشتر؛ دی ماه 64 در عملیات والفجر8 حسین خرازی فقط با یک گروهان در خطشکنی شرکت کرد ولی با همان یک گروهان که به دشواری لابه لای دو لشکر دیگر گنجانده شد، شروعی کرد که در ادامه با اضافه کردن گردانهای دیگر توانست روزگار گارد ریاست جمهوری عراق را سیاه کند.
با تجربه حضور غواصان لشکر14 در فاو، چند ماه بعد در مهر ماه 65، نیروهای تحت امر حسین خرازی عملیات شگفت انگیز کربلای3 را در آبهای خلیج فارس انجام دادند: دو گردان غواص و سوار شناور به پشتیبانی قرارگاه نوح به اسکله نفتی العمیه عراق هجوم بردند. عملیات با جزر و مد شدید و امواج سهمگین خلیج فارس همراه بود. پس از سه روز با انهدام اسکله العمیه نیروهای حسین به عقب بازگشتند و حاکمیت ایران بر خلیج فارس اثبات شد.
دو عملیات بدر و خیبر در منطقه هورالهویزه در سالهای 62 و 63 طرحریزی و اجرا شد. عملیاتهایی که برای باز کردن گره جنگ و ورود از هور به خاک عراق انجام شدند، اما عملا به گرههای جنگ افزودند.
در عملیات خیبر، سوم اسفند سال 62 از منطقه پاسگاه زید به قصد استقرار در نشوه وارد خاک عراق شد. حسین خرازی و نیروهایش در این موعد از موانع دشوار میدان مین، سیم خاردار، کانال و ... عبور کردند ولی به دلیل عدم الصاق یگانهای دیگر دستور عقبنشینی آمد. سپس به محور شمالی این عملیات رفت و در طلاییه جنگ سختی با دشمن کرد و از دلایل اصلی حفظ جزایر مجنون و استقرار ایران در آنها به عنوان تنها اهداف تامینشده عملیات خیبر، شد.
دست حسین خرازی در طلاییه و در حال فرماندهی مورد اصابت خمپاره قرار میگیرد. در بیمارستان وقتی با پدرش تلفنی حرف میزد، در جواب نگرانی خانواده گفت: "یک خراش سطحی بود، چیزی نیست" اما دستش قطع شده بود! وقتى بعد از اين عمليات به اصفهان برگشت ماجراى مجروحيتش را به خانواده گفت: «در خلسهای بین زمین و آسمان بودم کسی از من پرسید میخواهی بروی یا بمانی؟ انگار کسی به من گفت: حسین بمان». ماند... و با لشكر سرافراز و خط شكناش، هرجا خطر بود و آتش، ايستاد و جنگيد.
اوج فرماندهی حسین خرازی و نقطه طلایی کارنامه پربار او، عملیات بیت المقدس است. در این عملیات حسین به عنوان فرمانده تیپ امام حسین(ع) در کنار یگانهای ادغامی ارتش بود. تیپ امام حسین(ع) در این عملیات در گام اول عملیات از رودخانه کارون عبور کرد و به سمت جاده اهواز – خرمشهر پیشروی کرد. با استقرار در جاده به ایجاد استحکامات و جلوگیری از نقل و انتقال نیروهای عراق در آن محور پرداختند. در گام بعدی و برای فشار آوردن بیشتر بر ارتش عراق که از تهدید بصره هراس داشت، به سمت مرز پیشروی کردند. در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس وقتی که تیپ امام حسین به گمرک خرمشهر رسیده بود، حسین هدف را آزادی خرمشهر تعیین کرد. در آن برهه عدهای بر آن باور بودند که میشد تا بصره هم پیشروی کرد؛ حسین خرازی گفت: «مردم منتظر آزادی خرمشهر هستند». نهایتا پس از چند روز محاصره خرمشهر حسین خرازی و احمد کاظمی اولین فرماندهانی بودند که وارد خرمشهر شدند و و بیش از ده هزار نفر از افراد ارتش عراق تسلیم شدند.
https://telegram.me/jangneveshte
گزارشی از فرماندهی حسین خرازی در جنگ، به بهانه زادروزش
قسمت اول
50 روز از عملیات سرنوشتساز کربلای5 میگذشت. عراق هنوز باور نمیکرد ایران بلافاصله پس از شکست در کربلای4 سراغ مطمئنترین خطوطاش یعنی استحکامات دفاعی بصره برود. آتشی بیامان در منطقهای که رزمندگان تصرف کرده و ورق جنگ را برگردانده بودند، فرود میآمد. یک جنگ تمام عیار بر سر دشت شلمچه که سرنوشت جنگ انگار قرار بود آنجا رقم بخورد. نهر جاسم، آبراهی نحیف در غرب شلمچه، عرصه مقاومت لشکر 14 برای ترمیم و تثبیت منطقه شده بود. فرمانده لشکر، پس از روزها بیخوابی و جنگِ سخت در شلمچه تا چشم روی هم گذاشت، خبر آمد که به یکی از گردانهای مستقر در خط مقدم غذا نرسیده است. چند دقیقه بعد مشخص میشود که در یک ساعت گذشته دو ماشین غذا رفته و هر دو در مسیر رسیدن به خط منهدم شدند و ماشین سوم در راه است. از سنگر خارج میشود، آتش به قدری سنگین است که زمین را سانتیمتر به سانتیمتر شخم میزند. منتظر راننده سوم میماند تا او را برای رفتن توجیه کند، اصرار نیروها برای فرستادنش به داخل سنگر جواب نمیدهد. بلاخره راننده میرسد. توضیحاتی میدهد و میگوید: « - مسیر پر از آتیشه؛ اگر نمیتونی و میترسی خودم راننده بشم؟ +میبرم؛ خیال شما راحت باشه». ناگهان انفجاری در همانجا، زمین را به آتش میکشد و زمان میایستد: هشتم اسفند ماه 1365. حسین خرازی فرمانده لشکر خطشکن امام حسین(ع)، پس از هفت سال نبرد در پیشانی جبهه، به شهادت میرسد.
در عملیات کربلای5 حسین خرازی و لشکر 14 امام حسین(ع) توانستند در نبردی 45 روزه قرارگاه سپاه سوم عراق را منهدم کنند و 9 پاتک سنگین دشمن را دفع کنند. یک سال پیشتر؛ دی ماه 64 در عملیات والفجر8 حسین خرازی فقط با یک گروهان در خطشکنی شرکت کرد ولی با همان یک گروهان که به دشواری لابه لای دو لشکر دیگر گنجانده شد، شروعی کرد که در ادامه با اضافه کردن گردانهای دیگر توانست روزگار گارد ریاست جمهوری عراق را سیاه کند.
با تجربه حضور غواصان لشکر14 در فاو، چند ماه بعد در مهر ماه 65، نیروهای تحت امر حسین خرازی عملیات شگفت انگیز کربلای3 را در آبهای خلیج فارس انجام دادند: دو گردان غواص و سوار شناور به پشتیبانی قرارگاه نوح به اسکله نفتی العمیه عراق هجوم بردند. عملیات با جزر و مد شدید و امواج سهمگین خلیج فارس همراه بود. پس از سه روز با انهدام اسکله العمیه نیروهای حسین به عقب بازگشتند و حاکمیت ایران بر خلیج فارس اثبات شد.
دو عملیات بدر و خیبر در منطقه هورالهویزه در سالهای 62 و 63 طرحریزی و اجرا شد. عملیاتهایی که برای باز کردن گره جنگ و ورود از هور به خاک عراق انجام شدند، اما عملا به گرههای جنگ افزودند.
در عملیات خیبر، سوم اسفند سال 62 از منطقه پاسگاه زید به قصد استقرار در نشوه وارد خاک عراق شد. حسین خرازی و نیروهایش در این موعد از موانع دشوار میدان مین، سیم خاردار، کانال و ... عبور کردند ولی به دلیل عدم الصاق یگانهای دیگر دستور عقبنشینی آمد. سپس به محور شمالی این عملیات رفت و در طلاییه جنگ سختی با دشمن کرد و از دلایل اصلی حفظ جزایر مجنون و استقرار ایران در آنها به عنوان تنها اهداف تامینشده عملیات خیبر، شد.
دست حسین خرازی در طلاییه و در حال فرماندهی مورد اصابت خمپاره قرار میگیرد. در بیمارستان وقتی با پدرش تلفنی حرف میزد، در جواب نگرانی خانواده گفت: "یک خراش سطحی بود، چیزی نیست" اما دستش قطع شده بود! وقتى بعد از اين عمليات به اصفهان برگشت ماجراى مجروحيتش را به خانواده گفت: «در خلسهای بین زمین و آسمان بودم کسی از من پرسید میخواهی بروی یا بمانی؟ انگار کسی به من گفت: حسین بمان». ماند... و با لشكر سرافراز و خط شكناش، هرجا خطر بود و آتش، ايستاد و جنگيد.
اوج فرماندهی حسین خرازی و نقطه طلایی کارنامه پربار او، عملیات بیت المقدس است. در این عملیات حسین به عنوان فرمانده تیپ امام حسین(ع) در کنار یگانهای ادغامی ارتش بود. تیپ امام حسین(ع) در این عملیات در گام اول عملیات از رودخانه کارون عبور کرد و به سمت جاده اهواز – خرمشهر پیشروی کرد. با استقرار در جاده به ایجاد استحکامات و جلوگیری از نقل و انتقال نیروهای عراق در آن محور پرداختند. در گام بعدی و برای فشار آوردن بیشتر بر ارتش عراق که از تهدید بصره هراس داشت، به سمت مرز پیشروی کردند. در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس وقتی که تیپ امام حسین به گمرک خرمشهر رسیده بود، حسین هدف را آزادی خرمشهر تعیین کرد. در آن برهه عدهای بر آن باور بودند که میشد تا بصره هم پیشروی کرد؛ حسین خرازی گفت: «مردم منتظر آزادی خرمشهر هستند». نهایتا پس از چند روز محاصره خرمشهر حسین خرازی و احمد کاظمی اولین فرماندهانی بودند که وارد خرمشهر شدند و و بیش از ده هزار نفر از افراد ارتش عراق تسلیم شدند.
https://telegram.me/jangneveshte