آمد و مِهرش به دل جا کرد و رفت !
فتنه ای در سینه بر پا کرد و رفت !
روی قلبم زخم عشق کهنه را
بار دیگر باز احیا کرد و رفت !
خواست تا غم از دلم بیرون کند
خود ولی خون در دل من کرد و رفت !
وقت رفتن اشکهایم را ندید
دربهای بسته را وا کرد و رفت !
پشت سر حتی نگاهی هم نکرد
کوله بارش را مهیا کرد و رفت !
از همه قول و قرار خود گذشت
پای عهدش مهر و امضا کرد و رفت !😔🤞
فتنه ای در سینه بر پا کرد و رفت !
روی قلبم زخم عشق کهنه را
بار دیگر باز احیا کرد و رفت !
خواست تا غم از دلم بیرون کند
خود ولی خون در دل من کرد و رفت !
وقت رفتن اشکهایم را ندید
دربهای بسته را وا کرد و رفت !
پشت سر حتی نگاهی هم نکرد
کوله بارش را مهیا کرد و رفت !
از همه قول و قرار خود گذشت
پای عهدش مهر و امضا کرد و رفت !😔🤞