🔹حنیفِ دیوانه
محمدرضا پویافر
کتاب «حاجی خودتی» پس از «مشرکی در خانوده پیامبر»، دومین اثر حسن محدثی است که از یک اثر کلاسیک علمی فاصله گرفته و تلاش میکند تا با وفاداری به رسالت خود به عنوان جامعه شناس، دایره بزرگتری از مردم را مخاطب قرار دهد. در مورد «حاجی خودتی» در همین مدت اندک که از انتشار آن گذشته، بحثهایی شده و از این پس هم بیش از این خواهد شد. اما آنچه میخواهم در اینجا بگویم، نه در مورد خودِ اثر و نه در مورد چارچوب تحلیلیِ جامعه شناختیِ آن، بلکه بیشتر در مورد نویسنده این اثر است.
صرفنظر از اختلاف نظرهایم در مورد برخی برداشتها و تفسیرهای او از دین و واقعیت اجتماعی آن، حسن محدثی را باید به واقع نمونه یک انسان دانشگاهی به معنای حقیقی آن دانست. حسن محدثی حداقل بر اساس آنچه به ویژه در این مدت اخیرِ ارتباط نزدیکتر با او دریافتهام، فقط یک جامعه شناس نیست. شاید اصلاً مشکل او هم همین است که خیلیها با او مشکل دارند؛ مشکلِ جستجوگری مداوم در مسیرِ حقیقت. این را همان زمانی که با بزرگواری و فروتنی نگارش مقدمه کتاب در دست انتشار مرا (سفر به تنهایی، روایت مردم نگارانه از تجربه دینی اعتکاف- در دست چاپ) پذیرفت و به جای مقدمه با صرف وقت و دقتی شگرف متنی نزدیک به یک فصل از کتاب را نوشت، مجدداً و عمیقاً درک کردم.
روح جستجوگرِ او در مسیری حرکت میکند که گاه، حتی ناخودآگاه بعضی از دینداران را ناراحت میکند. گویی اساساً تعمق و جستجوگری برای حقیقتِ دین، بعضی از دیندارانِ هراسان از عریان شدن حقیقتِ دین برای خود و دیگران را عصبانی میکند. یعنی ممکن است همین گروه دیندارانِ ظاهراً دغدغه مند، فردی را که در جستجویِ حقیقتِ دین است، بدعت گذار یا حتی «نه چندان مقّید به دین» تلقی کنند. آنها نمیدانند که اصلاً دغدغه دین و جذابیتِ ذاتِ مهربانِ دین است که فرد جستجوگرِ حقیقت را به سوی خود میکشاند.
حسن محدثی از همین دست افرادِ جستجوگر است. جستجوی حقیقت برای او نه فقط یک راه برای پیمودن، بلکه خودِ هدف است. او در عین حال یک انسان دانشگاهیِ به غایت اخلاق مدار است. تا امروز نشنیدهام که حسن محدثی اینجا و آنجا در پی گرفتن پروژههای مکرر پژوهشی دویده باشد یا با تعداد زیادی دانشجو مقالاتی را که کمتر سهمی در آنها داشته را با ذکر نام خود به عنوان نویسنده اول منتشر کند.
محبتِ اسلام و پیامبرِ مهربان او، هم منبعِ انگیزه و انرژی در جستجوی حقیقت و هم عامل اخلاق مداری برای برای محدثی است. گویی تجربه حج و پیمانی که در منا و عرفات بسته، هیچ گاه او را رها نمیکند:
در این لحظهای که میخواهم عهدی بزرگ ببندم، میخواهم به حال خودم باشم و به خریّتی فکر کنم که میخواهم مرتکب شوم: عهد بستن با خدا، عهدی بزرگ که از اوّل می دانی از پسش بر نمیآیی. ولی با خود می گویی الآن من اینجا هستم و اصلاً باید با لبیک به حج ورود کنم. ... به همین دلیل هم بود که وقتی سال بعد دوباره برای تکرار همان تحقیق به حج دعوت شدم نرفتم و گفتم که من از همین تهران با گروه تحقیقات همکاری میکنم. مگر نه این که بزرگترین خریّت، تکرار خریّت سابق است! مگر من میتوانستم به عهده قبلی وفادار بمانم که دوباره بروم و تجدید عهد کنم؟ همان پیمان برای هفت پشتم بس است. ولی ... این یکی از باشکوهترین و دوست داشتنیترین خریتها است. (حاجی خودتی، ص 24).
نویسنده این چنین توصیفهایی از عهد بزرگِ حج در تمام متن کتاب از کشاکش خود با معنای نهفته در پس تک تک اعمال حج - از عرفات تا مشعر، تا قربانی و رمی جمرات، قربانی و تا زیارت قبر پیامبر (ص) – میگوید. او از اشکهایش که از دیگران پنهان میکند میگوید و روح جستجوگرِ دیوانهای را توصیف میکند که تا عمیق تاریخ، تا خودِ «ابراهیم» و آزمون بزرگ او به کاوش برای حقیقت میپردازد و در تمام این مسیرِ به خدای خود همچون معشوق نجوا میکند. از این رو باید گفت، «حاجی خودتی» نه تنها روایت گر تجربه حجِ یک جامعه شناس و نه حتی روایت گر تحلیل و تفسیر جامعه شناسانه او از مناسک حج، بلکه روایت گرِ روحِ دیوانهی یک حنیف است که از قضای روزگار، جامعه شناس شده است. «حنیف دیوانه» تأکیدی دوباره بر اصالت اخلاقیِ یک مسلمان جستجوگر است که با دیوانگی تمام در زندگی اش دورویی نمی کند، حتی در مصاحبه های گزینشی تیم تحقیق برای اعزام به حج، کاملاً صادق است(حاجی خودتی، ص 16 و 17) و در ازای هیچ امتیاز دنیوی، تن به ریا نمی دهد. حسن محدثی حنیف دیوانه ای است که هم در منش شخصی و اخلاقی و هم در کنشِ علمی خود به عنوان یک جامعه شناسِ دینِ مسلمان، به رسالت «انسانِ دانشگاهی» پایبند مانده است؛ هم انسان و هم دانشگاهی.
@mr_pouyafar
محمدرضا پویافر
کتاب «حاجی خودتی» پس از «مشرکی در خانوده پیامبر»، دومین اثر حسن محدثی است که از یک اثر کلاسیک علمی فاصله گرفته و تلاش میکند تا با وفاداری به رسالت خود به عنوان جامعه شناس، دایره بزرگتری از مردم را مخاطب قرار دهد. در مورد «حاجی خودتی» در همین مدت اندک که از انتشار آن گذشته، بحثهایی شده و از این پس هم بیش از این خواهد شد. اما آنچه میخواهم در اینجا بگویم، نه در مورد خودِ اثر و نه در مورد چارچوب تحلیلیِ جامعه شناختیِ آن، بلکه بیشتر در مورد نویسنده این اثر است.
صرفنظر از اختلاف نظرهایم در مورد برخی برداشتها و تفسیرهای او از دین و واقعیت اجتماعی آن، حسن محدثی را باید به واقع نمونه یک انسان دانشگاهی به معنای حقیقی آن دانست. حسن محدثی حداقل بر اساس آنچه به ویژه در این مدت اخیرِ ارتباط نزدیکتر با او دریافتهام، فقط یک جامعه شناس نیست. شاید اصلاً مشکل او هم همین است که خیلیها با او مشکل دارند؛ مشکلِ جستجوگری مداوم در مسیرِ حقیقت. این را همان زمانی که با بزرگواری و فروتنی نگارش مقدمه کتاب در دست انتشار مرا (سفر به تنهایی، روایت مردم نگارانه از تجربه دینی اعتکاف- در دست چاپ) پذیرفت و به جای مقدمه با صرف وقت و دقتی شگرف متنی نزدیک به یک فصل از کتاب را نوشت، مجدداً و عمیقاً درک کردم.
روح جستجوگرِ او در مسیری حرکت میکند که گاه، حتی ناخودآگاه بعضی از دینداران را ناراحت میکند. گویی اساساً تعمق و جستجوگری برای حقیقتِ دین، بعضی از دیندارانِ هراسان از عریان شدن حقیقتِ دین برای خود و دیگران را عصبانی میکند. یعنی ممکن است همین گروه دیندارانِ ظاهراً دغدغه مند، فردی را که در جستجویِ حقیقتِ دین است، بدعت گذار یا حتی «نه چندان مقّید به دین» تلقی کنند. آنها نمیدانند که اصلاً دغدغه دین و جذابیتِ ذاتِ مهربانِ دین است که فرد جستجوگرِ حقیقت را به سوی خود میکشاند.
حسن محدثی از همین دست افرادِ جستجوگر است. جستجوی حقیقت برای او نه فقط یک راه برای پیمودن، بلکه خودِ هدف است. او در عین حال یک انسان دانشگاهیِ به غایت اخلاق مدار است. تا امروز نشنیدهام که حسن محدثی اینجا و آنجا در پی گرفتن پروژههای مکرر پژوهشی دویده باشد یا با تعداد زیادی دانشجو مقالاتی را که کمتر سهمی در آنها داشته را با ذکر نام خود به عنوان نویسنده اول منتشر کند.
محبتِ اسلام و پیامبرِ مهربان او، هم منبعِ انگیزه و انرژی در جستجوی حقیقت و هم عامل اخلاق مداری برای برای محدثی است. گویی تجربه حج و پیمانی که در منا و عرفات بسته، هیچ گاه او را رها نمیکند:
در این لحظهای که میخواهم عهدی بزرگ ببندم، میخواهم به حال خودم باشم و به خریّتی فکر کنم که میخواهم مرتکب شوم: عهد بستن با خدا، عهدی بزرگ که از اوّل می دانی از پسش بر نمیآیی. ولی با خود می گویی الآن من اینجا هستم و اصلاً باید با لبیک به حج ورود کنم. ... به همین دلیل هم بود که وقتی سال بعد دوباره برای تکرار همان تحقیق به حج دعوت شدم نرفتم و گفتم که من از همین تهران با گروه تحقیقات همکاری میکنم. مگر نه این که بزرگترین خریّت، تکرار خریّت سابق است! مگر من میتوانستم به عهده قبلی وفادار بمانم که دوباره بروم و تجدید عهد کنم؟ همان پیمان برای هفت پشتم بس است. ولی ... این یکی از باشکوهترین و دوست داشتنیترین خریتها است. (حاجی خودتی، ص 24).
نویسنده این چنین توصیفهایی از عهد بزرگِ حج در تمام متن کتاب از کشاکش خود با معنای نهفته در پس تک تک اعمال حج - از عرفات تا مشعر، تا قربانی و رمی جمرات، قربانی و تا زیارت قبر پیامبر (ص) – میگوید. او از اشکهایش که از دیگران پنهان میکند میگوید و روح جستجوگرِ دیوانهای را توصیف میکند که تا عمیق تاریخ، تا خودِ «ابراهیم» و آزمون بزرگ او به کاوش برای حقیقت میپردازد و در تمام این مسیرِ به خدای خود همچون معشوق نجوا میکند. از این رو باید گفت، «حاجی خودتی» نه تنها روایت گر تجربه حجِ یک جامعه شناس و نه حتی روایت گر تحلیل و تفسیر جامعه شناسانه او از مناسک حج، بلکه روایت گرِ روحِ دیوانهی یک حنیف است که از قضای روزگار، جامعه شناس شده است. «حنیف دیوانه» تأکیدی دوباره بر اصالت اخلاقیِ یک مسلمان جستجوگر است که با دیوانگی تمام در زندگی اش دورویی نمی کند، حتی در مصاحبه های گزینشی تیم تحقیق برای اعزام به حج، کاملاً صادق است(حاجی خودتی، ص 16 و 17) و در ازای هیچ امتیاز دنیوی، تن به ریا نمی دهد. حسن محدثی حنیف دیوانه ای است که هم در منش شخصی و اخلاقی و هم در کنشِ علمی خود به عنوان یک جامعه شناسِ دینِ مسلمان، به رسالت «انسانِ دانشگاهی» پایبند مانده است؛ هم انسان و هم دانشگاهی.
@mr_pouyafar