Bluesky


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


گریه کن
مثل ابری سرگردان
که خانه اش به باد بند است
و هیچ هواشناسی
هرگز پیدایش نخواهد کرد
گریه کن
گاهی ابرها هم
از ترس تنهایی می بارند
#منیره_حسینی
instagram.com/prrnaz

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: @clippy
22.9Кб


مبادا که پاییز را بی یادِ من شروع کنی! مبادا که دلت هوایی ِ قدم زدن با من نشود در هر غروب که باد می وزد و من نیستم. مبادا که فراموش کنی من و تو هیچ خاطره ای از هیچ پايیزی نداریم! لطفا مرا پیدا کن!

#نیلوفر_لاری_پور


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram




#آبي_شنو
شماره اول #رادیو_بقچه






به بهانه ي زادروزت💙


🌳 رادیو درخت
اپیزود هفتم - «از کوچه تا افق» (داستان دو واپ)




Репост из: @clippy
21.1Кб


سرشو گذاشته بود روي پام غم صدتا پاييز تو نگاش بود، بي شك اگه زيبايي هويت خارجي داشت چيزي شبيه به اون بود، شبيه به خونه ايي كه تركش كرد، با صداي ناله هاي مبل خسته گوشه ي اتاق كه عادت كرده به اين تنهايي به يه خونه بدون ادمايي كه روزي همه ي دنياشون به كوچيكي همين اتاق تاريك و نمور بود من هنوز بوي خونه رو حس ميكنم قسمتي از وجودم شده من تكه ايي از اون خونه، مثل گلدونا، ميزو كتاب ها يه جسم بي جان مثل يه مسواك توي ليوان كثيف و لك دارِ جلوي روشويي .چشمامو باز كردم ديگه سرش روي پام نبود با كاناپه تو يه درياي آبي بودم، حس لمس موج هاي آب بر روي تن خسته و كوفته ام، ميرم با خاطرات تو سوار بر موج هاي پر تلاطم دريا در اوج گريه...

يادم ميمونه اين روزارو، يادت بمونه اين روزارو

@myblueworld


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


🌳 رادیو درخت
اپیزود ششم - «مراقبه در پهنای روزمرگی»




Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
راهِ مرا اشاره شو !
من به کُجا رسیده ام؟

هرچه دویده ام تو را ؛
خسته شدم ، ندیده ام…

#مولانا
@myblueworld




دم غروب ، ميان حضور خسته اشيا
نگاه منتظري، حجم وقت را مي ديد.
و روي ميز ، هياهوي چند ميوه نوبر
به سمت مبهم ادراك مرگ جاري بود.
و بوي باغچه را ، باد، روي فرش فراغت،
نثار حاشيه صاف زندگي مي كرد.
و مثل بادبزن ، ذهن، سطح روشن گل را
گرفته بود به دست
و باد مي زد خود را.

مسافر از اتوبوس
پياده شد:
"چه آسمان تميزي!"
و امتداد خيابان غربت او را برد.

غروب بود.
صداي هوش گياهان به گوش مي آمد.
مسافر آمده بود
و روي صندلي راحتي ، كنار چمن
نشسته بود:
"دلم گرفته ،
دلم عجيب گرفته است.
تمام راه به يك چيز فكر مي كردم
و رنگ دامنه ها هوش از سرم مي برد.
خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود.
چه دره هاي عجيبي !
و اسب ، يادت هست ،
سپيد بود
و مثل واژه ی پاكي ، سكوت سبز چمن وار را چرا مي كرد.
و بعد، غربت رنگين قريه هاي سر راه.
و بعد تونل ها ،
دلم گرفته ،
دلم عجيب گرفته است.
و هيچ چيز ،
نه اين دقايق خوشبو،كه روي شاخه نارنج مي شود خاموش ،
نه اين صداقت حرفي ، كه در سكوت ميان دو برگ اين گل شب بوست،
نه هيچ چيز مرا از هجوم خالي اطراف
نمي رهاند.
و فكر مي كنم
كه اين ترنم موزون حزن تا به ابد
شنيده خواهد شد."

#١٠٠برگ


🌳 رادیو درخت
اپیزود پنجم - «سایه فینه بر هجرت»



Показано 20 последних публикаций.

1 701

подписчиков
Статистика канала