زهی خیال باطل...
مهمونای اونروز رفتن ولی ما دیگه تا روز آخری که اونجا بودیم، آقاجون را ندیدیم. رفته بود تو اتاق خودش و شام و ناهارش رو هم همونجا می خورد... مامان جون دو روز اول سر حال نبود اما زود به حال اولش برگشت و وقتی سعید میگفت «مامان !جونِ من یه بار دیگه بگو دردِ توران» می خندید و می گفت :««ای درد و بلات بخوره تو سر توران» ...
توران دیگه واسه خاندان ما اسم رمز یه مهمون خاص شده...وقتی می خوایم بگیم خیلی ادم مهمیه ،میگیم طرف خیلی تورانه.
خدا رحمت کنه اقا جونمو الحقو والانصاف خوب دختری پسند کرده بود اما معلوم نیست توران صبر و گذشت و ایثار طوبا رو تو زندگیش داشته یا نه...همین دیشب مامان طوبا داشت به سعید میگفت پیر شدی بدبخت! دیگه کسی بهت زن نمیده! که سعید مثل همیشه گفت «زن فقط توران» 😂
مهمونای اونروز رفتن ولی ما دیگه تا روز آخری که اونجا بودیم، آقاجون را ندیدیم. رفته بود تو اتاق خودش و شام و ناهارش رو هم همونجا می خورد... مامان جون دو روز اول سر حال نبود اما زود به حال اولش برگشت و وقتی سعید میگفت «مامان !جونِ من یه بار دیگه بگو دردِ توران» می خندید و می گفت :««ای درد و بلات بخوره تو سر توران» ...
توران دیگه واسه خاندان ما اسم رمز یه مهمون خاص شده...وقتی می خوایم بگیم خیلی ادم مهمیه ،میگیم طرف خیلی تورانه.
خدا رحمت کنه اقا جونمو الحقو والانصاف خوب دختری پسند کرده بود اما معلوم نیست توران صبر و گذشت و ایثار طوبا رو تو زندگیش داشته یا نه...همین دیشب مامان طوبا داشت به سعید میگفت پیر شدی بدبخت! دیگه کسی بهت زن نمیده! که سعید مثل همیشه گفت «زن فقط توران» 😂