Репост из: - از یاد رفتهها:)'
- عنوانِ شعر: گریهی سیب🌱'
شب فرو میافتاد
به درون آمدم و پنجرهها را بستم.
باد با شاخه درآویخته بود
من، درین خانهی تنها، تنها
غمِ عالم به دلم ریخته بود.
ناگهان، حس کردم:
که کسی،
آنجا، بیرون، در باغ،
در پسِ پنجرهام
میگرید.
صبحگاهان، شبنم
میچکید از گلِ سیب!
با احترام، تقدیم به:)🌸
شب فرو میافتاد
به درون آمدم و پنجرهها را بستم.
باد با شاخه درآویخته بود
من، درین خانهی تنها، تنها
غمِ عالم به دلم ریخته بود.
ناگهان، حس کردم:
که کسی،
آنجا، بیرون، در باغ،
در پسِ پنجرهام
میگرید.
صبحگاهان، شبنم
میچکید از گلِ سیب!
با احترام، تقدیم به:)🌸
https://t.me/samasoltaniorg 🪴