ساعت ۳ نصف شب اومدم در یخچالو باز کردم و دنبال یه چیزی میگشتم که بابام سرشو از زیر پتو در آورد و گفت:یه لیوان شیر هم بخور!
من که به کل تعجب کرده بودم که چطور شده به فکر منه گفتم:چرا؟؟؟
گفت:تاریخ مصرفش تا امشبه
من که به کل تعجب کرده بودم که چطور شده به فکر منه گفتم:چرا؟؟؟
گفت:تاریخ مصرفش تا امشبه