لطفاً زنان را نگیرید!
✍️ مینا صالحی
♦️در بیان ماهیت عقد نکاح، فقها نظرات مختلفی دارند. مشهور فقها بهتبعیت از شیخ طوسی، نکاح را معاوضهٔ مهریه و بضع زن دانستهاند که آثاری همچون تمکین زن، حق حبس، لزوم اجازهٔ همسر برای انجام هر عملی بر بدن زن و... در پی دارد. [۱]
♦️اما عدهای دیگر نظیر شهید ثانی، صاحب جواهر، مکارم شیرازی و... با ذکر دلایل و شواهدی چند، نکاح را از شمول عقود معاوضی خارج کرده و عقدی غیرمعاوضی دانستهاند. عمدهٔ این دلایل عبارتاند از:
۱. بهرهٔ جنسی مرد در مقابل بهرهٔ جنسی زن و نه مهریه؛
۲. واجب نبودن ذکر مهریه در عقد (ذکر مهریه شرط صحت عقد دانسته نشده چون مهریه از ارکان عقد نیست و ارکان اصلی عقد زن و مردند)؛
۳. صحیح بودن عقد در صورت فاسد یا باطل بودن مهریه؛
۴. قاعدهٔ کلی «انسان هرگز نمیتواند موضوع حق باشد، بلکه همیشه طرف حق است.» [۲]
♦️مطابق دلیل چهارم، زن موضوع معامله و «دادنی» یا «گرفتنی» نیست و خودش یا ولیاش نمیتواند جسم زن را در قبال مهریه واگذار کند. دیدگاه غیرمعاوضی به ازدواج، زن و مرد را دو طرف معامله در نظر میگیرد و در این میان هیچ شخص دیگری وجود ندارد که بخواهد دختر را به داماد «بدهد» (یادآوری این نکته ضروری است که مشهور فقها اذن ولی را در ازدواج دختر بالغهٔ رشیده شرط نمیدانند).
♦️اما دیدگاه رایجی در عرف وجود دارد که از خواستگاری و ازدواج با عنوان «زن گرفتن» یاد میشود. این دیدگاه از یک طرف از رویکردهای فقهی سنتی به ازدواج ناشی میشود که آن را معاوضهٔ مال مرد (مهریه) و جسم زن دانستهاند و در قانون نیز بازتاب یافته است. از طرف دیگر از فرهنگ سنتی نشأت میگیرد که زن بعد از ازدواج از خانه و خانوادهٔ خود جدا میشد و با خانوادهٔ همسر زندگی میکرد. در این دیگاه عرفی، باور بر این است که مرد با دادن مهریه، زن/دختر را از خانوادهاش «میگیرد» و با خود میبرد.
♦️در چند سال گذشته، هم نظرات فقهی تغییر کرده و به سمت دیدگاه غیرمعاوضی رفتهاند و هم فرهنگ زندگی با خانوادهٔ همسر از میان رفته و زن و شوهر از ابتدای زندگی خانهای مستقل دارند و درواقع خانوادهٔ گسترده جای خود را به خانوادهٔ هستهای داده است. با وجود این، قانون و عرف جامعه هنوز نگاه سنتی معاملهای به ازدواج را حفظ کردهاند. قانون همچنان رویکرد معاوضی فقهای سنتی را مبنا قرار داده است. در عرف نیز همچنان از پیوند زناشویی که دو انسان بالغ با یکدیگر میبندند، با عنوان «گرفتن» یاد میشود که شیوهٔ درستی برای اشاره به فعل ازدواج کردن نیست. انتخاب چنین واژههایی اتفاقی نبوده و نشان از ذهنیت غلط افراد درمورد ازدواج دارد که از عرف و فرهنگ و فقه سنتی تغذیه میشود.
♦️توجه به شیوهٔ دقیق به کار بردن واژهها از این جهت است که زبان کارکرد معنادهی دارد و هم برآمده از هویت و فرهنگ جمعی است و هم سازنده و بازتولیدکنندهٔ آن. بهباور فردینان دوسوسور، زبان وسیلهای خنثی نیست؛ بلکه نیروی اجتماعی فعال و پویایی است که ذهن و جهان خارج را شکل میدهد. [۳] پس شایسته است که در استفاده از زبان و انتخاب واژهها، دقت بیشتری مبذول شود تا دیدگاههای معاملهای و معاوضهای به ازدواج که زن را موجودی منفعل و مرد را صاحب و تملککنندهٔ زن فرض میکند، از بین برود و دیدگاههای غیرمعاوضی و انسانیتر بر فرهنگ جامعه و مسیر قانونگذاری سایه افکند.
♦️ضمن اینکه اگر دیدگاههای معاوضی به ازدواج از فقه و حقوق و عرف برچیده شود، تمکین همیشگی و همهجایی زن از مرد نیز منتفی میشود و برقراری رابطهٔ زناشویی موکول به رضایت طرفین میشود (همانند آنچه که در دلیل اول معاوضی نبودن نکاح ذکر شد). در نتیجه، امکان جرمانگاری تجاوز زناشویی نیز به وجود میآید.
♦️اصلاح عرف و فرهنگ را میتوان از اصلاح و پاککردن واژگان از غبار عادت و بهکاربردن آگاهانه و مراقبانهٔ آنها آغاز کرد. واژگان قدرتمندند. «با واژگان بر انسانها حکومت میکنیم.» [۴]
📒📕📗📘📙
۱. محمدزاده، زینب (۱۳۹۶). چیستی نکاح و تأثیر آن بر احکام حقوق خانواده با تکیه بر دیدگاه امام خمینی. رسالهٔ دکتری رشتهٔ فقه و مبانی حقوق، پژوهشکدهٔ امام خمینی و انقلاب اسلامی.
۲. صادقی مقدم، محمدحسن؛ صادقی، محمد؛ امیری، سید رضا (۱۳۹۵). ماهیت و جایگاه عقد نکاح در میان عقود معاوضی و غیرمعاوضی. فصلنامهٔ آموزههای فقه مدنی، شمارهٔ ۱۳، صص ۷۸-۵۳.
۳. سیدمن، استیون (۱۴۰۱). کشاکش آرا در جامعهشناسی، ترجمهٔ هادی جلیلی، ص ۲۱۶.
۴. بنیامین دیزرائلی
✍️ مینا صالحی
♦️در بیان ماهیت عقد نکاح، فقها نظرات مختلفی دارند. مشهور فقها بهتبعیت از شیخ طوسی، نکاح را معاوضهٔ مهریه و بضع زن دانستهاند که آثاری همچون تمکین زن، حق حبس، لزوم اجازهٔ همسر برای انجام هر عملی بر بدن زن و... در پی دارد. [۱]
♦️اما عدهای دیگر نظیر شهید ثانی، صاحب جواهر، مکارم شیرازی و... با ذکر دلایل و شواهدی چند، نکاح را از شمول عقود معاوضی خارج کرده و عقدی غیرمعاوضی دانستهاند. عمدهٔ این دلایل عبارتاند از:
۱. بهرهٔ جنسی مرد در مقابل بهرهٔ جنسی زن و نه مهریه؛
۲. واجب نبودن ذکر مهریه در عقد (ذکر مهریه شرط صحت عقد دانسته نشده چون مهریه از ارکان عقد نیست و ارکان اصلی عقد زن و مردند)؛
۳. صحیح بودن عقد در صورت فاسد یا باطل بودن مهریه؛
۴. قاعدهٔ کلی «انسان هرگز نمیتواند موضوع حق باشد، بلکه همیشه طرف حق است.» [۲]
♦️مطابق دلیل چهارم، زن موضوع معامله و «دادنی» یا «گرفتنی» نیست و خودش یا ولیاش نمیتواند جسم زن را در قبال مهریه واگذار کند. دیدگاه غیرمعاوضی به ازدواج، زن و مرد را دو طرف معامله در نظر میگیرد و در این میان هیچ شخص دیگری وجود ندارد که بخواهد دختر را به داماد «بدهد» (یادآوری این نکته ضروری است که مشهور فقها اذن ولی را در ازدواج دختر بالغهٔ رشیده شرط نمیدانند).
♦️اما دیدگاه رایجی در عرف وجود دارد که از خواستگاری و ازدواج با عنوان «زن گرفتن» یاد میشود. این دیدگاه از یک طرف از رویکردهای فقهی سنتی به ازدواج ناشی میشود که آن را معاوضهٔ مال مرد (مهریه) و جسم زن دانستهاند و در قانون نیز بازتاب یافته است. از طرف دیگر از فرهنگ سنتی نشأت میگیرد که زن بعد از ازدواج از خانه و خانوادهٔ خود جدا میشد و با خانوادهٔ همسر زندگی میکرد. در این دیگاه عرفی، باور بر این است که مرد با دادن مهریه، زن/دختر را از خانوادهاش «میگیرد» و با خود میبرد.
♦️در چند سال گذشته، هم نظرات فقهی تغییر کرده و به سمت دیدگاه غیرمعاوضی رفتهاند و هم فرهنگ زندگی با خانوادهٔ همسر از میان رفته و زن و شوهر از ابتدای زندگی خانهای مستقل دارند و درواقع خانوادهٔ گسترده جای خود را به خانوادهٔ هستهای داده است. با وجود این، قانون و عرف جامعه هنوز نگاه سنتی معاملهای به ازدواج را حفظ کردهاند. قانون همچنان رویکرد معاوضی فقهای سنتی را مبنا قرار داده است. در عرف نیز همچنان از پیوند زناشویی که دو انسان بالغ با یکدیگر میبندند، با عنوان «گرفتن» یاد میشود که شیوهٔ درستی برای اشاره به فعل ازدواج کردن نیست. انتخاب چنین واژههایی اتفاقی نبوده و نشان از ذهنیت غلط افراد درمورد ازدواج دارد که از عرف و فرهنگ و فقه سنتی تغذیه میشود.
♦️توجه به شیوهٔ دقیق به کار بردن واژهها از این جهت است که زبان کارکرد معنادهی دارد و هم برآمده از هویت و فرهنگ جمعی است و هم سازنده و بازتولیدکنندهٔ آن. بهباور فردینان دوسوسور، زبان وسیلهای خنثی نیست؛ بلکه نیروی اجتماعی فعال و پویایی است که ذهن و جهان خارج را شکل میدهد. [۳] پس شایسته است که در استفاده از زبان و انتخاب واژهها، دقت بیشتری مبذول شود تا دیدگاههای معاملهای و معاوضهای به ازدواج که زن را موجودی منفعل و مرد را صاحب و تملککنندهٔ زن فرض میکند، از بین برود و دیدگاههای غیرمعاوضی و انسانیتر بر فرهنگ جامعه و مسیر قانونگذاری سایه افکند.
♦️ضمن اینکه اگر دیدگاههای معاوضی به ازدواج از فقه و حقوق و عرف برچیده شود، تمکین همیشگی و همهجایی زن از مرد نیز منتفی میشود و برقراری رابطهٔ زناشویی موکول به رضایت طرفین میشود (همانند آنچه که در دلیل اول معاوضی نبودن نکاح ذکر شد). در نتیجه، امکان جرمانگاری تجاوز زناشویی نیز به وجود میآید.
♦️اصلاح عرف و فرهنگ را میتوان از اصلاح و پاککردن واژگان از غبار عادت و بهکاربردن آگاهانه و مراقبانهٔ آنها آغاز کرد. واژگان قدرتمندند. «با واژگان بر انسانها حکومت میکنیم.» [۴]
📒📕📗📘📙
۱. محمدزاده، زینب (۱۳۹۶). چیستی نکاح و تأثیر آن بر احکام حقوق خانواده با تکیه بر دیدگاه امام خمینی. رسالهٔ دکتری رشتهٔ فقه و مبانی حقوق، پژوهشکدهٔ امام خمینی و انقلاب اسلامی.
۲. صادقی مقدم، محمدحسن؛ صادقی، محمد؛ امیری، سید رضا (۱۳۹۵). ماهیت و جایگاه عقد نکاح در میان عقود معاوضی و غیرمعاوضی. فصلنامهٔ آموزههای فقه مدنی، شمارهٔ ۱۳، صص ۷۸-۵۳.
۳. سیدمن، استیون (۱۴۰۱). کشاکش آرا در جامعهشناسی، ترجمهٔ هادی جلیلی، ص ۲۱۶.
۴. بنیامین دیزرائلی