Achcan team

من،
چشمانم را باز کردم
چند سال گذشته بود
و تنها، تنهایی
در پس آغوشِ به جا مانده
رهایم کرده بود

من،
تو،
کافه‌ی ‌همیشگی
سیگار را بلعیدیم
و تو،
دود شدی!

#آیلین_یوسفی

@Achcanteam

بوسه‌ی سیگار به لب‌هایم، مغزم را در آرامشی خیالی فرو برد. تو را دیدم که با شاخه‌های رز زرد؛ همانی که قولش را داده بودی، نزدیکم می‌شوی و شانه‌هایت خانه امنی به افکار کهنه و مبهمم هدیه می‌دهند.
چشم‌های نمناکم باز شدند و با تصویر نامفهوم آبی رنگی مواجه شدم، حدس می‌زدم آسمان باشد که رو به تیره شدن می‌رفت. شب نزدیک بود و دوباره دست در دست رویایت در جاده‌ای قدم می‌زدم که خاطراتمان گوشه به گوشه‌اش رنگ آمیزی شده‌بودند.
کاش این احساس که مانند کرم‌هایی سلول به سلول مغزم را از بین میب‌رد در تو نفوذ می‌کرد، این رویاها به خوابت می‌آمد و یادم قلبت را به تپش می‌انداخت.
آن‌گاه که آسمان به زمین برسد و ستاره‌ها غرق در آبی بیکران اقیانوس‌ها شوند، دیگر خواب‌ها حسرت گرفتن دوباره دست‌هایت را برایم دردناک نمی‌کنند. سپیده‌ی صبح طلوع می‌کند و با نارنجی شدن سقف آسمان تو در من مرده‌ای و من در انتظار صدایت، شیدای بی‌نام می‌شوم، مدفون در دور افتاده‌ترین قسمت کهکشان...

#آیدا_ندری

@Achcanteam

این کانال برای انتشار آثار استعدادهایی هست که در تیم نویسندگی من حضور دارن. هدف بالا بردن آمار کتاب‌خوانی، دیده شدن استعدادهای جوان و تولید آثار باکیفیت است. امیدوارم خوشتون بیاد و حمایتمون کنید. 🌿🦋
به زودی فعالیت ما آغاز می‌شه.