亚伦's


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


𝖶𝖾𝗅𝖼𝗈𝗆𝖾 𝗍𝗈 𝗆𝗒 𝗍𝗁𝗈𝗎𝗀𝗁𝗍𝗌;
' https://t.me/BiChatBot?start=sc-525162-evGhhBM '

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: 𝟐𝟓:𝟔𝟏
گفت :"متاسفم."
سرجنباندم."نباش."
پشت دستش را روی یک گونه‌اش و بعد دیگری کشید.
-می‌دونی بهم چی گفت؟خب،درواقع قول داد.قول داد تخلیه‌ام کنه.قول داد من رو خالی و بعد با نفرت پر کنه.اما زیر قولش زد.منو با نفرت پر نکرد.منو سرشار از امید کرد.
درک می‌کردم.در پناهگاه،یک میلیون صورت بالا گرفته در ابدیت ساکن شدند و چشمانی که مرا دنبال می‌کردند؛پرسش وحشتناک درون آن چشم ها قابل بیان نبود.
زنده می‌مانم؟
همه اینها به هم ربط داشت.دیگران ربطش را فهمیدند،بهتر از خودمان فهمیدند.بدون ایمان،امید نبود؛بدون امید ایمان نبود.بدون اعتماد،عشق نبود؛بدون عشق اعتماد نبود.یکی را حذف کنید و کل خانه پوشالی انسانیت فرو می‌پاشد.
-The Infinite Sea;Richard Yancey.
For: https://t.me/AvecCiel




In the afternoon, you're out on the stone and grass and I'm sleeping on the balcony after class


" ی بعدازظهر معمولی بود اما برای من فرق داشت. وقتی که تازه کلاست تموم شده بود و با خستگی میومدی پیشم تا غر های روزانه ات رو شروع کنی، دقیقا همون لحظه باعث می‌شد این بعدازظهر متفاوت بشه. همیشه از معلم هایی به جای تدریس، فقط حجم امتحانات رو بیشتر می‌کردن شکایت می‌کردی و بعد می‌گفتی منصفانه نیست که اینجا به دنیا اومدیم. نمی‌دونستم چی‌ بگم چون اوضاع خودم هم بهتر نبود اما گوش دادن به حرف هات باعث می‌شد وضعیت خودم رو فراموش کنم و تمام حواسم به تو باشه. راستش رو بخوای بیشتر از اینکه به حرف هات دقت کنم، به خودت دقت می‌کردم. به موهات که با وجود کم پشت بودن هنوز هم زیبایی خودشون رو حفظ می‌کردن "




" این بار برخلاف همیشه، قهوه ای که سفارش دادم تلخ بود. همیشه می‌گفتی زیادی از شکر استفاده می‌کنم، برای همین تصمیم گرفتم ی بار هم که شده طبق روش تو پیش برم و طعم قهوه واقعی رو بچشم. حقیقتا مزه اش افتضاح بود ولی خب کنجکاو بودم بدونم چرا اینقدر دوستش داشتی. بعد از این که کمی ازش خوردم بدون مکث، محتویات لیوان رو داخل سطل زباله ریختم. حالا که فکرش رو می‌کنم هیچوقت نمی‌تونم بفهمم چرا اینقدر دوستش داشتی اما دفعه بعدی هم که به اینجا بیام، باز هم همین رو سفارش میدم. اونقدر به این کار ادامه می‌دم تا ی روز بتونم تو رو کاملا درک کنم‌ "


Репост из: 「ISTJ . ESTJ」
• از جمله مواردی که رو اعصاب ESTJ هست

تحمل غر زدن های مداوم، مورد بی احترامی واقع شدن، اینکه مجبور به داشتن رفتار ملایم با کسی بشه، حماقت های دوران کم سن و سالی.

═══════════
@MBTISUB . #ESTJ




Now tell me: how did all my dreams turn to nightmares?
How did I lose it when I was right there?
Now I'm so far that it feels like it's all gone to pieces
Tell me why the world never fights fair?
I'm trying to find


Репост из: 「ISTJ . ESTJ」
#Dialog
═════
-تمام چیزی که دارم افکار منفی هست.

🎥 Joker | 2019
═══════════
@MBTISUB . #XSTJ


" When I'm gone, remember all I've done
We've had our fun
But now I'm done
'Cause you crazy, yeah, I can't take it (No!)
Just wanted to see you na__ "


R.I.P


" The last time I saw you
I cried, I wish you had more time left
The last time I heard you
They held the phone, you took your last breath "


" How are we so opposite? "






Репост из: 𝘾𝙝𝙖𝙡𝙡𝙚𝙣𝙜𝙚𖧧‌
رافائل - قاتل زنجیره‌ای(کارمند بانک) | 198‌0

@AvecCiel

این ۲۰امین قتلی بود که انجام میداد و حالا نمیدونست با این یکی جنازه چیکار کنه.
صدای ماشین پلیس نزدیک و نزدیک تر میشد
نمیدونست چخبره و ترجیح داد مثل همیشه بیخیال باشه و توجه‌ش رو به کار خودش جلب کنه؛ ساعت ۴ صبح بود که بوی تعفن جسد خونه رو پر کرده بود..
صدای در که تقه‌ای خورد باعث شد رافائل از جاش بلندشه و فهمید دستش رو شده.
دلش نمیخواست به‌دست کسی کشته بشه حتیی خدایی که مردم باورش داشتن.
یه نخ سیگار از جیبش درآورد و با اتیش شومینه روشن‌ش کرد؛ چند پوک ازش زد و تفنگ رو سمت شقیقه‌اش گرفت و بوم..


Репост из: 逆説𓏲⊹
short black hair 📓🖋✨
ᚙᚲlike‌ L


" Show's over, close the curtains
You are not important
To be honest you're quite boring
You're a dying flower
I'm the fucking florist "


" نمی‌دونم از کی ولی همیشه منتظر بودم. هر چهارشنبه پشت پنجره ی کافه ای که توی طبقه هفتم قرار داشت می‌نشستم و منتظر می‌موندم تا ی روز، درحالی که کیف مدرسه ات رو بالای سرت نگه داشتی تا از قطرات بارون در امان بمونی، ببینمت. توی‌ اون لحظه تا جایی که می‌تونم با نگاهم دنبالت کنم و بعد به این فکر کنم که چرا هیچوقت با خودت چتر نمی‌بری. البته نیازی هم نبود ببری، به هر حال من همیشه همراه خودم چتر داشتم تا اگه همچین موقعیتی پیش اومد، آماده باشم. با وجود اینکه خیلی صبر کردم، اما هیچ چهارشنبه ای بارون نیومد و تو هم هیچوقت نیومدی "

Показано 20 последних публикаций.

498

подписчиков
Статистика канала