🔗 #درباره_فضای_مافیایی_عمویی
🔗 #حول آلبوم "#مرگ_خاموش" #فرشید_اعرابی
.............................................................
آیا کلاً منتی هست؟ آیا صرف اینکه برای تولید اثر هنری وقت گذاشته ایم، پول خرج کرده ایم، در شرایط قرون وسطایی و بدون وجود بازار درست و حسابی منتشرش کرده ایم، باید منتی سر مردم بگذاریم؟ ساده تر بگویم؛ مگر نه اینکه تامی ویسو ی امروز به واقع معروف برای ساختن (به عقیده ی بسیاری) بدترین - و در عین حال مفرح ترین - فیلم سینما، یعنی "اتاق"، خون دلها خورد؟ آیا رنجِ یک هنرمند، به قول مسعود فراستی لزوماً "می دهد" یک اثر ارزشمند؟
فرشید اعرابی را به لطف یکی از دوستان خوب، در یکی از کنسرت های برج میلادش شناختم. اجرای نسبتاً تمیزی بود، حداقل از طرف نوازنده ها، هرچند از نوع خواندن اعرابی خوشم نیامد، آهنگ ها به شدت یادآور برخی کارهای آیرن میدن بود و شعر فارسی حداقل به نظر شخصی ام با این مدل موسیقی جور در نمی آید. از آن سال (فکر کنم 90) چندان پیگیر کارهایش نبودم، تا این اواخر که تبلیغات عجیب حول آلبوم جدیدش، "مرگ خاموش"، در فضای مجازی توجهم را جلب کرد...راستش را بگویم، همیشه این حس را داشتم که فضای ظاهراً دوستانه ی موسیقی نیمه-زیرزمینی داخل مثل جاهای دیگر ایران احتمالآً پر از تعارف باشد، و از بد یا خوش حادثه این مورد تئوری توطئه ام را تصدیق می کرد!
تبلیغات عجیب بود، بدین گونه که ناگهان با بی شمار پُست گذاری های تکراری از عکس روی جلد آلبوم مرگ خاموش، وعده ی رونمایی آن، تشکرها و قدردانی ها و البته مجیزگویی های بی شمار و وحشتناک خطاب به خود فرشید اعرابی و اعضای گروهش مواجه می شدیم. آن هم توسط افرادی که به وضوح پیشتر کلاً طرفدار کارهای اعرابی نبودند یا چه بسا خودش را دست می انداختند. طوری تعاریفی چون "استاد" و "بزرگ" و "عالیجناب" در این پُست های تبلیغاتی موج میزد که هر بنی بشری را ناخودآگاه به یاد فضای مافیایی کامیک بوکها و فیلم های ساخته شده بر محور دوران سلطه ی مافیای آل کاپون ها بر آمریکا می انداخت!
چیزی که بیشتر برایم تعجب داشت این بود که اغلب این دوستانِ پا در رکابِ استاد، که از قشر فیلم بین و موزیک شناس نیز هستند، متوجه شباهت انکار ناپذیر جلد آلبوم مرگ خاموش با پوستر فیلم آمریکایی
#Knowing
با بازی نیکلاس کیج و رز برن *، محصول 2009، نشده بودند؛ اصلآً شباهت چرا؛ جلد آلبوم رسماً همان پوستر این فیلم بود با کمی تغییرات (قضاوت را به شما می سپارم، یک سرچ ساده کافیست). لذا خیلی معمولی، البته با متلکی شاید تلخ، به کپی بودنِ جلد آلبوم در صفحه ی اینستاگرامم اشاره کردم، نه برای اینکه لزوماً کسی متوجه آن شود، بلکه بیشتر محض خنده در کنار دوستان! کنجکاو شدم، خود آلبوم را از شهر کتاب ابن سینا تهیه کردم تا با عوامل کار بیشتر آشنا شوم.
از قضا همان روز طراح جلد آلبوم، احسان کاویانی برایم پیام خصوصی فرستاد، که با عبارت ترسناکِ مافیایی طور، شبیه به "منتظرتان بودم آقای فلانی" شروع می شد...خلاصه تلفنی صحبت کردیم، کاویانی به نظرم آدم معقول و راستگویی رسید. توضیح کلی در مورد جلد آلبوم این بود که کاویانی، بر اساس ایده ی مفهومی اعرابی، به دنبال طرحی از کره ی زمین می گشته و اتفاقاً نسخه ی خامِ عکس کره ی زمینِ در حال سوختن که روی جلد مرگ خاموش و فیلم نیکلاس کیج مشاهده می کنیم، در جستجوی گوگل آمده است. طراح نیز از اینکه این طرح قبلاً در پوستر فیلمی هم استفاده شده خبر نداشته و خلاصه نتیجه بسیار شبیه از کار در آمده. توضیحات کاویانی را در صفحه ی خودم منعکس کردم،اما بازهم به نظرم مشکل سر جایش بود؛ این که به هر حال نتیجه ی کار کپی است، حال خوشبختانه سهوی. همان زمان از برخی دوستانم شنیدم که گویا این ادعا در مورد جلب آلبوم ممکن است موجب آسیب وارد آمدن به شخص فرشید اعرابی شود، و بهتر این است که کارش حمایت شود، چرا که بازار محدودی داریم و البته ناراحت کننده برایم این بود که حمایت در واقع صورت گرفته بود؛ یعنی خرید آلبوم و حداقل بحث در مورد آن (حتی منفی).
، دوستان حاضر در این فضای مافیاگونه و عمویی، البته نه بدین معنا که لزومآً این دوستان بر شرایط مسلط هستند، نه، بلکه مافیا به معنای انحصاری و "خودمانی" کردن دایره ی مخاطبین، متوجه نیستند که هرچه بیشتر به این مجیزگویی ها و تبلیغات کاذب دامن بزنند، اشکالات جدی کارشان از چشمشان پوشیده ترخواهد ماند و گاف هایی مانند شباهت سهوی جلد آلبوم یا انتشار کلیپهای بی مورد، در آینده به شکل مضحک تر و تاسف بار تری تکرار خواهد شد. در نهایت اثر خوب، فارغ از صاحب اش خوب است، و همینطور اثر بد؛ایکاش بیشتر به نظرات گوش کنیم و کمتر اثری را مصنوعی بزرگ کنیم
.🔴ادامه دارد...
http://www.uupload.ir/files/2xne_img_20180318_114933_634.jpg☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusichttps://t.me/joinchat/AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ