🔵 ادامه
🔗 #در_باب_خاکی_نمایی_عمویی
.............................................................
آن روز که دست نخستین عمو به ام-پی-تری میدان انقلابی گلچین کارهای راک رسید، دیگر خدا را بنده نبود. عموها که تا دیروز با اندی و سوزان روشن سرمست می شدند - با عذرخواهی از این دو عزیز که در چنین روزگاری صد برابر به چنین اساتیدی شرف دارند - ناگهان ام-پی-تری گلچین را داخل کامپیوترشان گذاشتند و صدای گیتارِ اجرای دست به دست شده ی هتل کالیفرنیا و زوزه ی برایان آدامز چنان مشعوفشان کرد که راهنمایی-پاس-نکرده رفتند و اولین گیتارشان رو خریدند. برای عموی نخست مهمترین چیز، ژست و ادای گیتار بود، نه لزوماً - و احیاناً - زیبایی اثر. همانطور که عموها پیشتر با لمپنی های ناظم مدرسه شان سر صف صبحگاهی حال می کردند، حالا دیگر می توانستند راک استار هم بشوند و تا ابد برای اطرافیان روضه بخوانند. راک استار تحمیلی و اشتباهی البته. از بد حادثه عموها از همان ب بسم الله همه فن حریف شدند و دیگر نگاه نکردند که احیاناً فلان آهنگ لارا برانیگان و دوران دوران که تنگِ سی دیِ گلچین راکشان زده شده لزوماً راکی که می نمایانند نیست. به هر ترتیب عموها دست به کار شدند. درس و مدرسه را رها کرده، از فک و فامیل رو گرفتند تا به آرمان خویش رسند.
تغییر ظاهر که جای خود، حرف زدنِ این مخلوقات نیز عوض شد. موضعشان از بالا شد و منطقشان منصف. اگر تا دیروز دم ورودی دبیرستان های دخترانه متلک بار ملت می کردند، حالا در نوشتارشان مدافع حقوق زنان و طرفدار بحث آزاد شده بودند. غلط اندازی عمویی شد همان آیینِ تزویرشان. لاتبازی های جوانی شان که سر آمد، ژست متمدن گرفتند و شروع کردند به قربان صدقه ی این و آن رفتن. چون از زندگیِ راک استاریِ واقعیِ (مثلاً) لد زپلینی چیزی نصیبشان نشد، سعی کردند از راه خشوعِ مصنوعی و احترامِ کاذب دل طرفداران را بدست آورند. خاکی نمایاندند و خلاصه نان خوردند به نرخ روز، به شدت. تا نیروانا مد شد، همه ژاکت پاره تن کردند، کمی جلوتر صنعتی باز و رامشتاین پسند شدند، رفته رفته دی وی دی های مفتیِ گروه های "متال" تر به دستشان رسید و رفتند سمت ریش و پشم: ترش متالر شدند. ترش که افت داشت برایشان البته، همه از دم "میّت متالر" شدند. کمی احیاناً پشت صحنه و مصاحبه از این هنرمند و آن دیدند، با درک مطلب و غلط اندیشی مثال زدنی شان تصوری ابلهانه از بت هایشان ساختند. بدبختانه یک ذره شعور و تواضع واقعی هم از راکر های واقعی آنطرف یاد نگرفتند؛ در عوض متکبرهایشان را الگو قرار دادند. لذا همیشه پشت نقابِ جنتلمن-منش شان می توان رگه های ابتذال فکری و خودنمایی را یافت.
کفگیر که ته دیگ خورد رجوع کردند به چیزی که ادایی تر بود؛ ادا و اطوار تخصصِ این دوستانِ ظاهراً حرفه ایست. بله، رسیدیم به مسلکِ پراگ بازی و این که چطور می توان هم سرعتی زد، هم آرتیست بازی در آورد...و احیاناً لا به لای خفن-نمایی ها از سیستمِ حاکم هم دلبری کرد.
http://www.uupload.ir/files/sygx_img_20180318_112427_891.jpg
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
https://t.me/joinchat/AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #در_باب_خاکی_نمایی_عمویی
.............................................................
آن روز که دست نخستین عمو به ام-پی-تری میدان انقلابی گلچین کارهای راک رسید، دیگر خدا را بنده نبود. عموها که تا دیروز با اندی و سوزان روشن سرمست می شدند - با عذرخواهی از این دو عزیز که در چنین روزگاری صد برابر به چنین اساتیدی شرف دارند - ناگهان ام-پی-تری گلچین را داخل کامپیوترشان گذاشتند و صدای گیتارِ اجرای دست به دست شده ی هتل کالیفرنیا و زوزه ی برایان آدامز چنان مشعوفشان کرد که راهنمایی-پاس-نکرده رفتند و اولین گیتارشان رو خریدند. برای عموی نخست مهمترین چیز، ژست و ادای گیتار بود، نه لزوماً - و احیاناً - زیبایی اثر. همانطور که عموها پیشتر با لمپنی های ناظم مدرسه شان سر صف صبحگاهی حال می کردند، حالا دیگر می توانستند راک استار هم بشوند و تا ابد برای اطرافیان روضه بخوانند. راک استار تحمیلی و اشتباهی البته. از بد حادثه عموها از همان ب بسم الله همه فن حریف شدند و دیگر نگاه نکردند که احیاناً فلان آهنگ لارا برانیگان و دوران دوران که تنگِ سی دیِ گلچین راکشان زده شده لزوماً راکی که می نمایانند نیست. به هر ترتیب عموها دست به کار شدند. درس و مدرسه را رها کرده، از فک و فامیل رو گرفتند تا به آرمان خویش رسند.
تغییر ظاهر که جای خود، حرف زدنِ این مخلوقات نیز عوض شد. موضعشان از بالا شد و منطقشان منصف. اگر تا دیروز دم ورودی دبیرستان های دخترانه متلک بار ملت می کردند، حالا در نوشتارشان مدافع حقوق زنان و طرفدار بحث آزاد شده بودند. غلط اندازی عمویی شد همان آیینِ تزویرشان. لاتبازی های جوانی شان که سر آمد، ژست متمدن گرفتند و شروع کردند به قربان صدقه ی این و آن رفتن. چون از زندگیِ راک استاریِ واقعیِ (مثلاً) لد زپلینی چیزی نصیبشان نشد، سعی کردند از راه خشوعِ مصنوعی و احترامِ کاذب دل طرفداران را بدست آورند. خاکی نمایاندند و خلاصه نان خوردند به نرخ روز، به شدت. تا نیروانا مد شد، همه ژاکت پاره تن کردند، کمی جلوتر صنعتی باز و رامشتاین پسند شدند، رفته رفته دی وی دی های مفتیِ گروه های "متال" تر به دستشان رسید و رفتند سمت ریش و پشم: ترش متالر شدند. ترش که افت داشت برایشان البته، همه از دم "میّت متالر" شدند. کمی احیاناً پشت صحنه و مصاحبه از این هنرمند و آن دیدند، با درک مطلب و غلط اندیشی مثال زدنی شان تصوری ابلهانه از بت هایشان ساختند. بدبختانه یک ذره شعور و تواضع واقعی هم از راکر های واقعی آنطرف یاد نگرفتند؛ در عوض متکبرهایشان را الگو قرار دادند. لذا همیشه پشت نقابِ جنتلمن-منش شان می توان رگه های ابتذال فکری و خودنمایی را یافت.
کفگیر که ته دیگ خورد رجوع کردند به چیزی که ادایی تر بود؛ ادا و اطوار تخصصِ این دوستانِ ظاهراً حرفه ایست. بله، رسیدیم به مسلکِ پراگ بازی و این که چطور می توان هم سرعتی زد، هم آرتیست بازی در آورد...و احیاناً لا به لای خفن-نمایی ها از سیستمِ حاکم هم دلبری کرد.
http://www.uupload.ir/files/sygx_img_20180318_112427_891.jpg
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
https://t.me/joinchat/AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ