بیسکوئیتِ تلخ


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


نکند رخنه کند در دل ایمانت شک.
.
.
+ سارا هستم،یک آیتی گِرلِ هنردوستِ در تلاش برای مهاجرت به آلمان .

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


بدیه زیادی تنها بودن اینکه به هرچلغوزی جای دوست پسر/دوست دخترت چند ساعتی فکر میکنی.یا کلا اجازه میدی ذهنتو درگیر کنه، کاراشو آخر شب یادآور میشی و تحلیل میکنی حتی،ولی وقتی تنها نباشی به هیچ جات نیست که کی چه رفتاری نشون میده ، کی چی میگه، کدوم آدمی داره نخ میده یا نمیده. کدوم آدمی خوشش میاد ازت یا نمیاد، چون میدونی یکیو داری!


+ چه نسبتی باهاش داری؟
- به روابط آزادش با دخترا نگاه میکنم و مصمم تر میشم ازش دوری کنم.


اصلا یاد اون روزا که طرف دپ میشد زنگ در خونمونو میزد و من با آغوش باز درو باز میکردم و کلی دلداریش میدادم و مالی و روحی وقت میزاشتم براش میفتم عصبی میشم.
تو نوشته هامم مشخصه . برم آب بخورم یکم!!


خلاصه بگم،محبت و معرفتو واسه کسی خرج کنید که تو گرفتاری دستتونو بگیره.بزارید بقیه بگن چرا انقدر بی معرفت شدی؟شدم که شدم!
همینه که هست.
بهتون قول میدم انقدر آدم هست تو دنیا که قدر معرفتتونو بدونه! با همونا وقتمونو باید بگذرونیم.بقیه رو سیفون بکشید برن.


یه جایی خوندم نوشته بود بزرگترین انسان ها اونایی هستن که بدون توقع بازگشتِ محبت،محبت میکنند.
اینجا محبت منظورش اینکه حالا یه بار کاریو که سختت نیست واسه یکی انجام بدی! یا صدقه بدی! یا چمیدونم کمک به کسی که میدونی تو شرایط مشابه پیشته حداقل(حتی اگه نتونه اونجوری آرومتون کنه ولی لااقل به حرفاتون گوش میده یا ایده درست حسابی میده) گربه صفت نیست و یادش میمونه براش قبلا چیکار کردین!

غیر ازین باشه خریته اقا خریت.
در مقابل چس ناله خیلی راحت بگین آخی،جدی؟ من کار دارم خودم بهت پی ام میدم.تـمـــــام


یکی از دوستام بود،هردفعه با دوست پسرش بهم میزد میومد میگفت سارا بیا بریم بیرون، دپم، دلم برات تنگ شده.منم احمق، میرفتم باهاش اینور اونور.دلداریش میدادم، میخندوندمش، کلی فکر میکردم سنجیده یه چیزی بهش بگم حالش خوب شه.
بعد که جدا میشدیم یه مدت بی خبر بودیم از هم، باز من سراغشو میگرفتم که فلانی خوبی؟چه خبر عزیزم؟ میگفت با پسره آشتی کردیم!(سه چهاربار این اتفاق افتاد) من خوشحال میشدم و شوخی شوخی میگفتم پس بگو چرا خبریت نیست! اما هردفعه ناراحتیمو با توجیه اینکه شاید نشده نرسیده و اینجور چیزا خوب میکردم!
چندین بار به این منوال گذشت، من شده بودم سنگ صبوره این خانوم، این هیچی! اصلا من روحیه کمک کننده داشتم.دندم نرم دلم میخواست کمک کنم بهش، وقت بزارم، خودم و وجدان خودم راحت بود.منتی نیست!
ولی چند بار خودم به شدت تنها شدم، نه تنها اون نبود،بلکه اصلا سراغمم نگرفت ،فقط براش میگفتم میگفت آخی!دیر جواب میداد یا هرچی!باز خودم میرفتم میگفتم براش! یه بار نشد بگه اون موضوع چی شد؟حل شد؟میخوای حضوری حرف بزنیم؟
منم واسه همین چیزا، دور شدم ازش.بعد از چند سال!
میخوام بگم وقت واسه کسی بزارید که جواب محبتتون رو بده، آدم خوب زیاد هست. محبتتون رو خیرات نکنید!
الکی به درد و دل کسی گوش ندین،همینجوری مفتی مفتی انرژی منفی وارد روانتون نکنید! سعی کنید به بدبختیای کسی گوش کنید که اونم بعدا جبران کنه!و بشه بهش گفت رفیق.


Репост из: میدونی چیه ...
کسی که حوصله شنیدن حرفاتو نداره، گه میخوره انتظار داشته باشه با تمرکز کامل پیگیر واو به واو حرفاش باشی. فقط حرف شما حرفه؟ حرف ما کاهگل لگد کردنه؟ نه قربونت. مکالمه یه چیز کاملا دو طرفه س. همونقد که گوش بدی، به حرفات گوش میدن.


فلسفه ی درد، بزرگ شدنه.
اگه بهش محل نزاری، نجنگی برای از بین بردنش، خودش بزرگ و گنده میشه و یهو میبینی ضعیف شدی و به یه باد میخوری زمین.طرف میگه بالا چشمت ابرو ساعت ها غمگین میشی تویی که همیشه راحت میگذشتی از همه
ولی اگه هر دفعه که درد میکشی، شکست میخوری ، خودتو حفظ کنی، تحمل کنی، وصبور باشی ، این تو هستی که بزرگ میشی!
سخته! بزرگ شدن سخته.ولی خوبه.مفیده. سرشتمون همینه


Pashmam Haji look at that palang =)))))))


وای،من وحشتناک اذیت میشم.خیلی بد حتی قورت قورت آب خوردن هم بشنوم عصبی میشم.خرچ خرچ کردن خیار
اصن دارم میگمم حالم بد شد


Репост из: میدونی چیه ...
شمام وقتی یکی سر صدای غذا خوردنش میاد، از صدای هورت کشیدن و گاز زدن و جویدنش بگیر تا صدای خوردن قاشق به بشقاب و دندونهای طرف، اعصابتون خورد میشه؟ اسم مرضشو یادم نیست دقیقا چی بود، ولی خدایی خیلی رو مخه. حتی تو مخی تر از صدای کشیده شدن ناخن روی شیشه.


من چطوری تا هفت ماه دیگه منتظر سه تا توله بشینم؟ خدایااااا نمیشه اسکیپ کنی بره جلو؟


نه به اونا که اجاقشون کوره و از پرورشگاه بچه میارن،
نه به اونا که سه قلو حامله میشن.
نمونش عمم!
#جدی


Репост из: میدونی چیه ...
نه به اونا که اجاقشون کوره بچه از پرورشگاه میارن، نه به اونا که هر روز با زن بابا و پدر ناتنی داستان دارن. اینا هم یه بخشی از جامعه ن بهرحال.


بااینکه این چنل برام کیفیتش مهمه تا کمیت، ولی خوشم میاد ممبراش زیاد میشن. چون وقتی آدمای بیشتری میخوننت بیشتر حس میکنی تنها نیستی .
هرچند من خبرنگارم و گزارش مینویسم و مخاطب زیاد داره حرفام
چند وقت پیشا این بهنوده تو BBC گزارش معرقمو پخش کرد . در این حد مهمم آقا :))) #شوآف_ریز_ومجلسی
ولی خب گزارش از مردمه !
زندگی خودم که توش نیست!
مرسی سپهر که این چند نفرو زیاد میکنی :))


دقیقا کتاب خون نبودن این سود رو داره


ساعت ۱۱:۴۵ شب بود.
کافه من گفت یه ربع دیگه میبندیما
هول هولکی گفتیم باشه باشه، ولی خودمونم میدونستیم حرفامون بیشتر از یه ربعه
داشت از بی حوصلگیش میگفت
بهش گفتم به نظر من همه چی جون داره،میخواستم تهش قانعش کنم پوچ گرایی رو بزاره کنار، داشتم مقدمه میچیدم و تنظیم کرده بودم سر یه ربع که یکم طرز فکرشو مثبت کنم،
خیلی محکم ولی آروم گفت:خب؟
انگار که منتظر بعدش باشه
جلومون لیموناد بود، نگاه کردم به نی قرمز توش،سریع گفتم ببین
مثلا این نِی
اینم جون داره
یکم نگاش کرد
گفت آخه این؟! یه جوریه.
گفتم اِمممم خب نه راست میگی،نِی آخه
یه کوزه سفالی آبی رنگم روی میز بود،ازین قدیمیا،چهارتا گل نرگسم داخلش،نگاش کردم گفتم این چی؟اینم جون نداره؟نگاش کرد،گفت چرا این منطقی تره باز.این جون داره.
بعد یادم رفت چی میخواستم بگم.همه چیو منطقی میدید، همه چیو!
#سارا


میدونید چجوری میمونیم؟
بامحبت.
مثلا یکی از آرزوهای من اینکه یه مرکز بهزیستی یا خانه سالمندان بزنم حالا چه توی آلمان،چه ایران.
هرکی میاد داخلش اسم منو به خوبی بیاره ، اونوقت همه یادشون میمونه سارائیم وجود داشته.


ببخشید، فلسفه میگه تکامل.
یه جایی خوندم نقل قول دوتا سرباز بود،میگفت دویست سال پیش ۱۰۰نفر سرباز فلان جا تیربار شدن، دوستش گفت ۱۰۰ تا نه،۱۰۱ ای! ولی خب حالا چه فرقی داره صد تا یا صدویکی،

دوست ندارم اون یکیه من باشم،برای زندگی ای که شاید دویست سال دیگه توی تاریخ نیاد و یادی ازش نشه و انگار که اصلا وجود نداشته این همه فکر و دغدغه و سختی؟


خدا مارو واسه مسخره بازی آفریده.

Показано 20 последних публикаций.

43

подписчиков
Статистика канала