🟡 ادامه یادداشت قبلی☝🏾
#دین_عقلی_میان_دو_تیغه
#تقدم_دین_گرایی_بر_دین_گریزی
#تقدم_تأویل_بر_تکذیب
#تقدم_عقل_بر_نقل
#تقدم_نتیجه_بر_پیش_فرض
#تأویل_آیه_استواء
5️⃣ ممکن است، گفته شود که در این صورت، #اشتراک_لفظی پدید می آید. همگی خواهند گفت که به خدا ایمان داریم؛ اما هرکسی از خدا تصوری متفاوت دارند و این باعث التباس و فریبکاری می شود.
پاسخ من این است که وقتی اشتراک لفظی باعث شود که تنش میان آدمیان از بین برود و یا لااقل کاسته بشود، ترجیح در این است که اشتراک لفظی وجود داشته باشد. شما در نظر بگیرید که اگر یک مسلمانی در کشوری مثل ایران بگوید که من به خدا ایمان ندارم، چه بر سر او خواهد آمد. اگر او را نکشند، حداقلش این است که او را از حقوق اجتماعی محروم می سازند.
بله اگر ما در یک جامعه ای بودیم که آزادی عقیده وجود داشت و تفاوت عقاید باعث تبعیض و محرومیت از حقوق اجتماعی نمی شد، بهتر آن بود که اشتراک لفظی وجود نداشته باشد و هر گروهی الفاظ خاصی را برای تصوراتشان داشته باشند؛ اما وقتی که در جامعه ای آزادی عقیده وجود ندارد و بیان عقیده باعث هلاکت و یا محرومیت از حقوق اجتماعی می گردد، اشتراک لفظی ارجحیت دارد.
6️⃣ جالب این است که هم سنتی ها و هم دین گریزان در این اتفاق نظر دارند که برای باور داشتن به چیزی باید عقلمان به درستی آن قطع و یقین حاصل کند؛ اما از این مهم غفلت می کنند که قطع و یقین حاصل کردن امری نسبی است. هم سنتی ها قطع و یقین حاصل می کنند که خدای متشخص وجود دارد و هم دین گریزان قطع و یقین دارند که هیچ دلیلی بر وجود خدای متشخصی که پیروان ادیان ابراهیمی مدعی وجود آن اند، وجود ندارد.
من خطاب به سنتی ها می گویم که مگر خدا هرکسی را طبق عقلش مجازات نمی کند، حال چرا شما به خود حق می دهید، کسانی را که عقلشان قطع و یقین حاصل نکرده است که خدای متشخص ابراهیمی وجود دارد، مستحق کیفر می شمارید؟
7️⃣ در هر حال، من تأویل متون دینی را به نفع آنچه که آدمی قطع و یقین دارد، بر تکذیب آنها ترجیح می دهم؛ کما این که سیره علمای ما از گذشته تاکنون چنین بوده است. #پیش_فرض_های_تأویل_متون دینی هم می تواند مختلف باشد:
🔹 الف. #پیش_فرض_حق_بودن_دین: یک پیش فرض این است که گوهر دین حق است و لذا اگر متون دینی بر امر باطلی دلالت داشته باشد، باید آن را تأویل کرد. پیش فرض سنتی ها برای تأویل متون دینی این گونه است. برای مثال دربارۀ آیه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» (طه،5) قائل اند که باید آن را چنین تأویل کرد که خدا بر هستی حاکم است و لذا باید «استوی»(نشست) را بر «استولی»(سلطه یافت) حمل کرد.
🔹 ب. #پیش_فرض_عقل_بودن_گوهر_دین: پیش فرض دیگر این است که گوهر دین عقل است و عقل آدمی هم در گذر زمان به برکت رشد علمی به تدریج کمال پیدا می کند. به موجب آن باید گفت که این آیه معنایی اسطوره ای دارد و به انسان های ما قبل تاریخ متعلق است که خدا را عبارت از پادشاهی می دانستند که بر تختش نشسته و بر جهان حکومت می کند؛ اما امروزه عقل بشر رشید شده است و لذا نمی تواند به وجود چنین خدایی باور داشته باشد. تنها تصوری که از خدا معقول است، تصور عین هستی بودن خداست. به موجب آن باید گفت که حکومت از آن هستی مطلق است. دین گریزان چنین پیش فرضی دارند.
چنان که ملاحظه می گردد، هر دو گروه اگر بخواهند برای آیه مذکور معنای صحیحی قایل بشوند، ناگزیرند به تأویل آن بپردازند و معنایی را برای آن ترجیح دهند که با عقلشان سازگاری داشته باشد ولو آن که پیش فرض هر کدام متفاوت از دیگری باشد. به نظر من، چیزی که خیلی اهمیت دارد، نتیجه است؛ نه پیش فرض. مهم آن است که عقل را بر نقل ترجیح دهیم؛ حال چه با این پیش فرض باشد که معنای مراد آیه مذکور عبارت از معنای موافق عقل است و لذا باید قایل شد که حکومت از آن خدای متشخص ناانسانوار است و چه پیش فرض این باشد که معنای مراد این آیه اسطوره ای است و آن به انسان های ماقبل تاریخ تعلق دارد و لذا باید قایل شد که حکومت از آن هستی مطلق است؛ نه موجودی که در آسمان بر تخت پادشاهی نشسته است؛ بنابراین هر دو گروه در این نتیجه که باید عقل را بر نقل ترجیح داد، وحدت نظر دارند ولو آن که هرکدام از خدا فهمی متفاوت داشته باشند. ضرورتی هم ندارد که فهم انسان ها مثل هم باشد و اساساً امکان ندارد که انسان ها در مورد اموری مثل خدا فهم واحدی داشته باشند. وجود اختلاف فهم انسان ها در چنین اموری بسیار طبیعی و پذیرفتنی است و لذا نباید این اختلاف فهم ها مبنای تعامل انسان ها با یکدیگر گردد.
🟡 ادامه در یادداشت بعدی👇🏽
https://t.me/dineaqlani
#دین_عقلی_میان_دو_تیغه
#تقدم_دین_گرایی_بر_دین_گریزی
#تقدم_تأویل_بر_تکذیب
#تقدم_عقل_بر_نقل
#تقدم_نتیجه_بر_پیش_فرض
#تأویل_آیه_استواء
5️⃣ ممکن است، گفته شود که در این صورت، #اشتراک_لفظی پدید می آید. همگی خواهند گفت که به خدا ایمان داریم؛ اما هرکسی از خدا تصوری متفاوت دارند و این باعث التباس و فریبکاری می شود.
پاسخ من این است که وقتی اشتراک لفظی باعث شود که تنش میان آدمیان از بین برود و یا لااقل کاسته بشود، ترجیح در این است که اشتراک لفظی وجود داشته باشد. شما در نظر بگیرید که اگر یک مسلمانی در کشوری مثل ایران بگوید که من به خدا ایمان ندارم، چه بر سر او خواهد آمد. اگر او را نکشند، حداقلش این است که او را از حقوق اجتماعی محروم می سازند.
بله اگر ما در یک جامعه ای بودیم که آزادی عقیده وجود داشت و تفاوت عقاید باعث تبعیض و محرومیت از حقوق اجتماعی نمی شد، بهتر آن بود که اشتراک لفظی وجود نداشته باشد و هر گروهی الفاظ خاصی را برای تصوراتشان داشته باشند؛ اما وقتی که در جامعه ای آزادی عقیده وجود ندارد و بیان عقیده باعث هلاکت و یا محرومیت از حقوق اجتماعی می گردد، اشتراک لفظی ارجحیت دارد.
6️⃣ جالب این است که هم سنتی ها و هم دین گریزان در این اتفاق نظر دارند که برای باور داشتن به چیزی باید عقلمان به درستی آن قطع و یقین حاصل کند؛ اما از این مهم غفلت می کنند که قطع و یقین حاصل کردن امری نسبی است. هم سنتی ها قطع و یقین حاصل می کنند که خدای متشخص وجود دارد و هم دین گریزان قطع و یقین دارند که هیچ دلیلی بر وجود خدای متشخصی که پیروان ادیان ابراهیمی مدعی وجود آن اند، وجود ندارد.
من خطاب به سنتی ها می گویم که مگر خدا هرکسی را طبق عقلش مجازات نمی کند، حال چرا شما به خود حق می دهید، کسانی را که عقلشان قطع و یقین حاصل نکرده است که خدای متشخص ابراهیمی وجود دارد، مستحق کیفر می شمارید؟
7️⃣ در هر حال، من تأویل متون دینی را به نفع آنچه که آدمی قطع و یقین دارد، بر تکذیب آنها ترجیح می دهم؛ کما این که سیره علمای ما از گذشته تاکنون چنین بوده است. #پیش_فرض_های_تأویل_متون دینی هم می تواند مختلف باشد:
🔹 الف. #پیش_فرض_حق_بودن_دین: یک پیش فرض این است که گوهر دین حق است و لذا اگر متون دینی بر امر باطلی دلالت داشته باشد، باید آن را تأویل کرد. پیش فرض سنتی ها برای تأویل متون دینی این گونه است. برای مثال دربارۀ آیه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» (طه،5) قائل اند که باید آن را چنین تأویل کرد که خدا بر هستی حاکم است و لذا باید «استوی»(نشست) را بر «استولی»(سلطه یافت) حمل کرد.
🔹 ب. #پیش_فرض_عقل_بودن_گوهر_دین: پیش فرض دیگر این است که گوهر دین عقل است و عقل آدمی هم در گذر زمان به برکت رشد علمی به تدریج کمال پیدا می کند. به موجب آن باید گفت که این آیه معنایی اسطوره ای دارد و به انسان های ما قبل تاریخ متعلق است که خدا را عبارت از پادشاهی می دانستند که بر تختش نشسته و بر جهان حکومت می کند؛ اما امروزه عقل بشر رشید شده است و لذا نمی تواند به وجود چنین خدایی باور داشته باشد. تنها تصوری که از خدا معقول است، تصور عین هستی بودن خداست. به موجب آن باید گفت که حکومت از آن هستی مطلق است. دین گریزان چنین پیش فرضی دارند.
چنان که ملاحظه می گردد، هر دو گروه اگر بخواهند برای آیه مذکور معنای صحیحی قایل بشوند، ناگزیرند به تأویل آن بپردازند و معنایی را برای آن ترجیح دهند که با عقلشان سازگاری داشته باشد ولو آن که پیش فرض هر کدام متفاوت از دیگری باشد. به نظر من، چیزی که خیلی اهمیت دارد، نتیجه است؛ نه پیش فرض. مهم آن است که عقل را بر نقل ترجیح دهیم؛ حال چه با این پیش فرض باشد که معنای مراد آیه مذکور عبارت از معنای موافق عقل است و لذا باید قایل شد که حکومت از آن خدای متشخص ناانسانوار است و چه پیش فرض این باشد که معنای مراد این آیه اسطوره ای است و آن به انسان های ماقبل تاریخ تعلق دارد و لذا باید قایل شد که حکومت از آن هستی مطلق است؛ نه موجودی که در آسمان بر تخت پادشاهی نشسته است؛ بنابراین هر دو گروه در این نتیجه که باید عقل را بر نقل ترجیح داد، وحدت نظر دارند ولو آن که هرکدام از خدا فهمی متفاوت داشته باشند. ضرورتی هم ندارد که فهم انسان ها مثل هم باشد و اساساً امکان ندارد که انسان ها در مورد اموری مثل خدا فهم واحدی داشته باشند. وجود اختلاف فهم انسان ها در چنین اموری بسیار طبیعی و پذیرفتنی است و لذا نباید این اختلاف فهم ها مبنای تعامل انسان ها با یکدیگر گردد.
🟡 ادامه در یادداشت بعدی👇🏽
https://t.me/dineaqlani