Репост из: آموزش فلسفه از صفر
▪️ بله من یک به درد نخورم!
آن هنگام که آدمی در رابطه عالم می اندیشد، در می یابد که:
اولا)؛ هستی یا طبیعت هیچ استثنائی ندارد هیچ اعجازی ندارد همه چیز بر طبق قوانین عام حاکم بر طبیعت می گذرد و ممکن نیست که ابری نباشد و بارانی ببارد، دانه ای نباشد و گندمی رشد کند، آبی نباشد و تشنگی برطرف شود، درمانی نباشد و دردی، خود به خود علاج شود و...
ثانیا)؛ این طبیعتی که هیچ استثنائی ندارد، هیچ حدی ندارد، بی کران است. حتی زمین و خورشید و ... در یک منظومه و آن منظومه در یک کهکشان در کنار میلیون ها کهکشان دیگر و... هیچ است!
در این هستی، من کجا ایستاده است؟
در فانتزی هایی که شومن های شارلاتانِ انگیزشی برایمان می سازند؟ و ابلهانه تضمین می دهند که تو به تمام رویاهایت خواهی رسید، دنیا بدون تو دنیا نخواهد بود؟
نه ما با رویا و همواره در حسرت برآورده نشدن رویا زندگی نمی کنیم و آنان که چنین می کنند نیز بزودی به فنا خواهند رفت.
این من در این هستی لایتناهی گویی چون شبحی می آید و می رود، در یک آن، چه می گویم؟ کمتر از یک آن! تو گویی هیچ گاه نبوده است! آن هنگام که بود، این بودنش تاثیری در سیر و روند هستی نداشت و حال که نیست، این نیستنش نیز هیچ تاثیری در سیر هستی نگذاشته است! (دقت بفرمایید ما اینجا از موضع انتولوجیکال به مسأله نظر می کنیم و نه سوسیولوجیکال تا گفته شود که این دعوت به اتمیزه شدن و انفعال است! این بحث هیچ ربطی به انفعال ندارد)
حتی آدميان نیز پس از چندی او را فراموش می کنند، و به مرور همه چیز عادی می گردد و اگر احیانا چیزکی از او باقی مانده باشد در حد یک سالگرد تشریفاتی و... خواهد بود که برای اویی که دیگر نیست اصولا یکسان است! او صد ها سال است که پوسیده و برایش تفاوتی نمی کند که فحش و ناسزایش گویند یا حمد و ثنایش!
بله این من حقیقتا هیچ است، به همین جهت من شخصا پذیرفته ام که به هیچ دردی نمی خورم:
به درد سلبریتی شدن، قهرمان شدن، رونالدو شدن، نیکول کیدمن شدن، الگوی جهانیان شدن نمی خورم!
من به دردِ بر آورده کردنِ خواسته و خواهش های بی جای خانواده و دوستان نمی خورم!
اما فراموش نکنید که همین اندیشه ی به درد نخوری می تواند به درد بخورد، یعنی انسان را از تب و تاب روزمرگی و هر چه سریع تر چاپیدن و یا هول و هراسِ چیزی نشدن و باختن و شکست خوردن و به دست نیاوردن و انتظارات فله ایِ فک و فامیل و خانواده و اطرافیان را بر آورده نکردن (که خودش مساوی آبرو ریزی است) دور می کند و به کند-زیستی و انداختن زندگی و به دورِ کُندِ آن و از حال و آنْ سوق می دهد.
#ابوذر_شریعتی
🆔 @aboozarshariati
آن هنگام که آدمی در رابطه عالم می اندیشد، در می یابد که:
اولا)؛ هستی یا طبیعت هیچ استثنائی ندارد هیچ اعجازی ندارد همه چیز بر طبق قوانین عام حاکم بر طبیعت می گذرد و ممکن نیست که ابری نباشد و بارانی ببارد، دانه ای نباشد و گندمی رشد کند، آبی نباشد و تشنگی برطرف شود، درمانی نباشد و دردی، خود به خود علاج شود و...
ثانیا)؛ این طبیعتی که هیچ استثنائی ندارد، هیچ حدی ندارد، بی کران است. حتی زمین و خورشید و ... در یک منظومه و آن منظومه در یک کهکشان در کنار میلیون ها کهکشان دیگر و... هیچ است!
در این هستی، من کجا ایستاده است؟
در فانتزی هایی که شومن های شارلاتانِ انگیزشی برایمان می سازند؟ و ابلهانه تضمین می دهند که تو به تمام رویاهایت خواهی رسید، دنیا بدون تو دنیا نخواهد بود؟
نه ما با رویا و همواره در حسرت برآورده نشدن رویا زندگی نمی کنیم و آنان که چنین می کنند نیز بزودی به فنا خواهند رفت.
این من در این هستی لایتناهی گویی چون شبحی می آید و می رود، در یک آن، چه می گویم؟ کمتر از یک آن! تو گویی هیچ گاه نبوده است! آن هنگام که بود، این بودنش تاثیری در سیر و روند هستی نداشت و حال که نیست، این نیستنش نیز هیچ تاثیری در سیر هستی نگذاشته است! (دقت بفرمایید ما اینجا از موضع انتولوجیکال به مسأله نظر می کنیم و نه سوسیولوجیکال تا گفته شود که این دعوت به اتمیزه شدن و انفعال است! این بحث هیچ ربطی به انفعال ندارد)
حتی آدميان نیز پس از چندی او را فراموش می کنند، و به مرور همه چیز عادی می گردد و اگر احیانا چیزکی از او باقی مانده باشد در حد یک سالگرد تشریفاتی و... خواهد بود که برای اویی که دیگر نیست اصولا یکسان است! او صد ها سال است که پوسیده و برایش تفاوتی نمی کند که فحش و ناسزایش گویند یا حمد و ثنایش!
بله این من حقیقتا هیچ است، به همین جهت من شخصا پذیرفته ام که به هیچ دردی نمی خورم:
به درد سلبریتی شدن، قهرمان شدن، رونالدو شدن، نیکول کیدمن شدن، الگوی جهانیان شدن نمی خورم!
من به دردِ بر آورده کردنِ خواسته و خواهش های بی جای خانواده و دوستان نمی خورم!
اما فراموش نکنید که همین اندیشه ی به درد نخوری می تواند به درد بخورد، یعنی انسان را از تب و تاب روزمرگی و هر چه سریع تر چاپیدن و یا هول و هراسِ چیزی نشدن و باختن و شکست خوردن و به دست نیاوردن و انتظارات فله ایِ فک و فامیل و خانواده و اطرافیان را بر آورده نکردن (که خودش مساوی آبرو ریزی است) دور می کند و به کند-زیستی و انداختن زندگی و به دورِ کُندِ آن و از حال و آنْ سوق می دهد.
#ابوذر_شریعتی
🆔 @aboozarshariati