چشم هایش مث کهکشان بودند.
سخت بود کشف کردنش.
فهمیدنش.
انگار همه زیبایی ها تو چشم هایش ادغام شده بودند.
هر لحظه میدرخشیدند.
با تپش های قلبم بازی میکردند.
اروم سریع،سریع اروم.
مث اهن ربا بیشتر جذبم میکردند.
بیشتر محوم میکردند.
این حس را دوست داشتم.
سخت بود کشف کردنش.
فهمیدنش.
انگار همه زیبایی ها تو چشم هایش ادغام شده بودند.
هر لحظه میدرخشیدند.
با تپش های قلبم بازی میکردند.
اروم سریع،سریع اروم.
مث اهن ربا بیشتر جذبم میکردند.
بیشتر محوم میکردند.
این حس را دوست داشتم.