خاقانی شروانی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


شرح قصائد خاقانی؛ بر اساس شرح برزگر خالقی

کانال دیگر ما:
گزینهٔ شعر معاصر
@gozineyesher

لینک پست اول:
https://t.me/khaghanieshervani/4

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


قصیدهٔ۱۱

۱۵. هر یکی از رنگ و رای چون فلک و آفتاب
هر یکی از قرب و قدر چون مَلَک و پادشا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
در توصیف صوفیان بیت قبل است. بیت دارای صنعت لف و نشر مرتب است.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۱۴. در کنف فقر بین سوختگان خام‌پوش
بر شجر لا نگر مرغ‌دلان خوش‌نوا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
کنف: جانب و طرف، حمایت.
سوختگان: کنایه از عاشقان و عارفان.
خام‌پوش: خام‌پوشنده، و خام پوست دباغت نکرده و جامهٔ چرمین است.
شجر لا: اضافهٔ تشبیهی، درخت لا اله الا الله، درخت توحید.
مرغ‌دلان: کنایه از ترسندگان، و در اصطلاح تصوف خائفان از خداوند است.
بین «سوخته» و «خام» تضاد و بین «شجر» و «مرغ» و «خوش‌نوا» تناسب است.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۱۳. مردمهٔ چشم‌ساز نعل پی صوفیان
دانهٔ دل کن نثار بر سر اصحابنا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
مردمهٔ چشم: مردمک چشم. (نک: قصیدهٔ۹؛ بیت۵)
نعل پی: کفش و پاافزار پا.
دانهٔ دل: سویدا و حبّة‌القلب و سیاهی دل که در نزد عارفان «معدن مکاشفات غیبی و علم لدنّی و منبع حکمت و گنجینهٔ اسرار الهی سبحانه و تعالی و محل علم اسما «و علّمَ آدم‌الاسماء کلّها»ست. و در وی انواع علوم کشف شود که ملائکه از آن محرومند.» (فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی)
اصحابنا: اصحاب و یاران ما، در اینجا منظور صوفیان و اهل خانقاه است.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۱۲. مرکب همت بتاز یک‌ره و بیرون جهان
از سر طاق فلک تا محل استوا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
مرکب همت: اضافهٔ تشبیهی، اسب کوشش و توجه خاص.
یک‌ره: یک‌بار، یک‌دفعه.
طاق فلک: سقف و‌ بام فلک.
استوا: دایره فرضی که وسط کره زمین رسم کنند؛ به نحوی که آن را به دو نیمکرهٔ شمالی و جنوبی تقسیم کند.

@khaghanieshervani


از تأخیر در ارسال پست جدید عذر می‌خواهم
به زودی برمیگردم


قصیدهٔ۱۱

۱۱. خیز که استاده‌اند راهروان ازل
بر سر راهی که نیست تا ابدش منتها

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
راهروان ازل: کنایه از زاهدان و شب‌زنده‌داران و رهروان سرای ازل.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۱۰. گیرم چون گل نه‌ای ساخته خونین‌لباس
کم ز بنفشه مباش دوخته نیلی‌وطا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
خونین‌لباس: لباس و پوشش خونین، لباس سرخ، کنایه از گلبرگ‌های گل سرخ.
نیلی‌وطا: پوشش نیلی و کبود یا بنفش‌رنگ، کنایه از گل‌برگ‌های تیرهٔ بنفشه.

معنی: اگر نمی‌توانی از شهیدان راه عشق باشی، دست کم همچون بنفشه جزو عزاداران باش.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۹. اول غسلی بکن زاین سوی نیل عدم
پس به تماشا گذر زآن سوی مصر بقا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
نیل عدم، مصر بقا: اضافهٔ تشبیهی، نیل و رودخانهٔ فنا و نیستی که در اینجا منظور عالم ماده است. حافظ نیز می‌فرماید:
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب، آلوده
(شاخ نبات حافظ، ص۹۴۹)

بین «نیل» و «مصر» تناسب و بین «عدم» و «بقا» تضاد است.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۸. در صف مردان بیار قوّت معنی، از آنک
در ره صورت یکی است مردم و مردم‌گیا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
مردان: کنایه از پاکان و اولیای الهی.
قوّت معنی: نیروی باطن.
صورت: ظاهر.
مردم‌گیا: (رک: قصیدهٔ۶؛ بیت۱۸)

@khaghanieshervani


قصیدۀ11

7. از سوی درگاه دان هم خطر و هم خطاب
بهر شهنشاه دان هم صفت و هم صفا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
خطر: بزرگی،ذو عظمت.
خطاب: عتاب و سرزنش.
صفت: خصال و وویژگی‌های پسندیده و نیکو.
صفا: روشنی و پاکی، اخلاص و مودت.

معنی: هر بزرگی و عتابی از حق تعالی‌ست و هر صفت خوب و پاکی را برای او بدان.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۶. دیدهٔ ظاهر بدوز، بارگه آنک ببین!
جوشن صورت بدر، معرکه اینک درآ!

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
جوشن صورت: اضافهٔ تشبیهی، زره ظاهر و لباس ریایی، از تن بیرون آوردن زره و جوشن در میدان رزم نشان شجاعت بوده است.
نک: قصیدهٔ۱؛ بیت۱.
معرکه: میدان کارزار.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۵. هست به معیار عشق گوهر تو کم‌عیار
هست به بازار دل یوسف تو کم‌بها

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
معیار: میزان، وسیلهٔ سنجش، مخصوصاً سنجش عیار زر و سیم.
کم‌عیار: ناخالص و غش‌دار.
گوهر و یوسف تو: استعاره از نقد و متاع تو که در بازار کائنات کم است. مصراع دوم اشاره است به ماجرای حضرت یوسف(ع) که برادرانش او را به بهای کم به کاروانیان فروختند.
بین «معیار» و «عیار» جناس مزید و بین «معیار»، «عیار»، «بازار» و «بها» تناسب است.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۴. بر سر این سرّ کار کی رسی ای ساده‌دل
بر در این دار ملک کی شوی ای بینوا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
دار ملک: مرکز و پایتخت و در اینجا منظور مرکز عشق است.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۳. چرخ در این کوی چیست؟ حلقهٔ درگاه راز
عقل در این خطّه کیست؟ شحنهٔ راه فنا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
در این کوی، در این خطه: در کوی و سرزمین عشق.
حلقهٔ درگاه راز: حلقهٔ آستانه و پیشگاه سرّ عشق.
شحنهٔ راه فنا: حاکم و‌داروغهٔ راه محو و بی‌خودی.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

۲. ما و شما را به نقد بی‌خودیی درخور است
زآن که نگنجد در او هستی ما و شما

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
به نقد: نقداً، در حال و همین لحظه.
بی‌خودی: مقام سُکر و وله، از خود بی‌خود شدن، ترک خودخواهی و هوا و هوس.
درخور: شایسته و سزاوار.
او: مرجع ضمیرش عشق در بیت قبل است.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۱

در صفت عشق و مدح خواجه ناصرالدین ابراهیم

۱. عشق بیفشرد پای بر نمط کبریا
برد به دست نخست هستی ما را ز ما

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
امام ناصرالدین ابواسحق ابراهیم باکویی از دانشمندان معاصر خاقانی که چند قصیده در مدح او و یک قصیده در مرثیهٔ او‌ دارد؛ همچنین یکی از نامه‌های خاقانی خطاب به اوست که در آغاز نامه او را ظهیرالاسلام، فاروق الفرق و علامّة المشرقین لقب داده است.

پای فشردن: پافشاری کردن، ایستادن، استوار بودن.
نمط: روش و طریقه، بساط و فرش، بساط و نطع شطرنج و صفحهٔ نرد که در این بیت به قرینهٔ «برد به دست نخست» شاید به معنی اخیر است.
نمط کبریا: بساط عظمت و بزرگی.

خاقانی در جای دیگر گفته است:
طاق‌پذیر است عشق، جفت نخواهد حریف
بر نمط عشق اگر پای نهی، طاق نِه
(دیوان خاقانی، ص۶۵۹)

دست نخست: نوبت و داو اول در بازی نرد.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۰

۷۸. در جنت مجلست چراگاه
آهوحرکات احوران را

۷۹. بزمت فلک و سرات منزل
ماهان ستاره‌زیوران را

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
آهوحرکات: کسی که رفتار و حرکاتش مثل آهو زیبا باشد.
احوران: سیاه چشمان.
ماهان ستاره‌زیور: استعاره از زیبارویانی که زیور آن‌ها از ستاره است.


*** پایان قصیدهٔ دهم

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۰

۷۷. تا حشر فذالک بقا باد
توقیع تو دادگستران را!

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
فذالک: باقی و بقیه چیزی، نتیجه و خلاصه.
توقیع: فرمان و دست‌خط.

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۰

۷۵. گر هست گهر سخن، چرا نیست
آهنگ بدو گوهرخران را؟!

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
معنی: اگر گهر سخنی هست پس چرا خریداران گوهر به آن میلی ندارند و خریدارش نیستند.

۷۶. گر شادی دل ز زعفران خاست
چون رنگ غم است زعفران را؟!

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
زعفران: گیاهی است دارای گل‌هایی زرد و معطر که بوی عطرش تند و طمعش تلخ می‌باشد. خاصیت آن تقویت و شادی‌افزایی و نشاط‌آوری و خندان ساختن آدمی است.

معنی: اگر زعفران شادی‌آور است، چرا خودش زرد است و رنگ غم را دارد؟!

@khaghanieshervani


قصیدهٔ۱۰

۷۴. یا گاو زری که سامری ساخت
گوساله شمار زرگران را

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
سامری: مردی از پیروان موسی یا خویشاوند او و یا بر طبق برخی از روایات، خاله‌زادهٔ موسی که منسوب به قبیلهٔ سامره از عظمای بنی‌اسرائیل بود. در برخی از تفاسیر(تفسیر ابوالفتوح رازی، جلد۷؛ ص۴۸۲) او را اهل کرمان گفته‌اند. قصهٔ سامری و ساختن گاو زر و به صدا درآمدن آن گوساله در تورات نیامده است؛ اما در تفاسیر چنین است: موسی برای آوردن الواح به طور سینا رفته بود و به قوم خود وعده داده بود که بعد از سی روز بازگردد؛ اما چون به فرمان الهی ده روز به آن مدت افزوده گشت، مردم گفتند موسی خلف وعده کرده است. سامری در این فرصت از جواهر خود و مردم در عرض سه روز گوسالهٔ زرینی ساخت؛ هنگامی که باد به زیر گوساله دمیده می‌شد، در شکم او می‌رفت و از گلوی او آواز گاو بیرون می‌آمد مردم به تماشای آن مشغول شدند و از دین برگشتند. در تفسیر ابوالفتوح رازی، جلد۷، ص۴۸۳ آمده است که چون قبطیان و خود فرعون (پیش از دعوی خدایی) در اصل گاوپرست بودند، سامری برای نقشهٔ خود گوساله را اختیار کرده بود.
در آیهٔ ۸۸ سورهٔ طه به داستان سامری اشاره شده است:

فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَٰذَا إِلَٰهُكُمْ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ
ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﻜﺮ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ‌ﺍﻯ ﻛﻪ ﺻﺪﺍﻳﻰ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ [ﺍﻭ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺍﻧﺶ] ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺧﺪﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺧﺪﺍﻯ ﻣﻮﺳﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ [ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ] ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩ.

@khaghanieshervani

Показано 20 последних публикаций.

1 253

подписчиков
Статистика канала