𝖬𝗂𝖽𝗇𝗂𝗀𝗁𝗍,


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


𝖬𝗋.𝖻𝖺𝗅𝖼𝗄'𝗌 𝖼𝖺𝖿𝖾

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


چقدر سافت و آروم




انقدر زیباست که زبونم بند اومد


Репост из: Og'ash
🦅 ◂ 𝐒𝖾𝖺𝗌𝗈𝗇𝗌 𝗈𝗇𝗅𝗒 𝖼𝗁𝖺𝗇𝗀𝖾
𝖨𝗇 𝗍𝗁𝗂𝗌 𝗆𝗈𝗆𝖾𝗇𝗍  𝖠𝗅𝗅 𝖨 𝗄𝗇𝗈𝗐 𝗂𝗌 𝖥𝗂𝖿𝗍𝖾𝖾𝗇-
𝗆𝗂𝗇𝗎𝗍𝖾𝗌 𝖺𝗀𝖾 , 𝖨 𝗐𝖺𝗌 𝗅𝖺𝗒𝗂𝗇' 𝗂𝗇 𝖻𝖾𝖽
𝖳𝗁𝖾𝗇 𝖨 𝗁𝖺𝖽 𝖼𝗋𝖺𝗓𝗒 𝗍𝗁𝗈𝗎𝗀𝗁𝗍 𝗂𝗇 𝗆𝗒 𝗁𝖾𝖺𝖽
𝖲𝗈 𝖨 𝗍𝗈𝗈𝗄 𝗍𝗁𝖾 𝗄𝖾𝗒𝗌 & 𝗀𝗈𝗍 𝗂𝗇 𝗍𝗁𝖾 𝖼𝖺𝗋 ..
𝖠𝗋𝖾 𝐔 𝖽𝗋𝖾𝖺𝗆𝗂𝗇' ..?!  𝖭𝗈𝗐 𝖨 𝗀𝗈𝗍 𝗒𝗈𝗎 𝗎𝗉
𝖶𝗈𝗎𝗅𝖽 𝐔 𝗅𝗈𝗈𝗄
𝖺𝗍 𝗎𝗌 ..?!  𝖥𝖺𝗇𝗍𝖺𝗌𝗒 𝗍𝗁𝖾 𝗅𝗂𝖿𝖾 ..
𝖫𝗈𝗈𝗄 𝖺𝗍 𝐔 𝗀𝗈 , 𝖶𝖺𝗅𝗄𝗂
' 𝗈𝗇 𝖾𝗏𝖾𝗋𝗒𝗈𝗇𝖾 𝗅𝗂𝗄𝖾
𝗌𝗍𝖾𝗉𝗉𝗂𝗇' 𝗌𝗍𝗈𝗇𝖾𝗌..‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌
‌‌ ‌
‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌
𝖡𝗎𝗂𝗅𝖽𝗂𝗇' 𝖺 𝗁𝗈𝗆𝖾 , 𝗆𝖺𝖽𝖾 𝗎𝗉 𝗈𝖿 𝗀𝗈𝗅𝖽
𝖶𝗁𝖺𝗍 𝐔 𝗀𝖾𝗍 , 𝗒𝗈𝗎 '𝗅𝗅 𝖽𝖾𝗌𝖾𝗋𝗏𝖾 𝗂𝗍..
𝖨 𝗁𝗈𝗉𝖾 𝗂𝗍 𝗐𝖺𝗌 𝗐𝗈𝗋𝗍𝗁 𝗂𝗍...
𝖢𝖺𝗇 𝗒𝗈𝗎 𝗋𝖾𝗌𝗂𝗌𝗍..?! 𝖨𝗍𝗌 𝗋𝖾𝗅𝖾𝗇𝗍𝗅𝖾𝗌𝗌..
‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌


Репост из: Og'ash


,


,


Репост из: Angel of Death
🎀فور کنید هرچقدر میخایید پست علامت بزنید فور کنم بمونه چند ساعت.


,


Репост из: RockStár
فور کنید یه پست علامت بزنید فور کنم اینجا چندساعت بمونه ویو بگیره و بهش نمره بدم


,


,


,






Репост из: ֞ 𝐔ɾᥲꪀᥙ᥉֥٭
🤩پست ریپلای شده + این پست (هردو پست ست) رو همراه این پیام فور کنید و ۲ بار تاس (🎲 و 🎲) بریزید.
- اگه اعداد جفت بودن، نیم رولتون رو بنویسید براتون مودبرد بزنم.

- اگه عدد تاس اول بیشتر شد، آیدی بذارید بهتون ویسپر میدم. (موضوع میتونه هرچیزی باشه.)

- اگه عدد تاس دوم بیشتر شد، سه پست مشخص کنید ازتون فور میکنم ۱۸ ساعت بمونه.


🔗 هردو پست رو فور کنید وگرنه نمیذارمتون.


Репост из: ֞ 𝐔ɾᥲꪀᥙ᥉֥٭
امروز، تاریخِ آغاز این قصه است.
قصه‌ای که به دست سرنوشت نوشته شد و حال قرار نیست پایانی برایش وجود داشته باشد.
قصه‌ای عاشقانه که نمونه‌اش فقط در قصه‌های پریان یافت میشود، با این تفاوت که این قصه حقیقی‌ست.
یک سال گذشت، از روزی که من و تو اتفاقی در یک راه گام برداشتیم و نوشتن این کتاب عشق را آغاز کردیم.
نمیدانم شاید هم اتفاقی نبود، شاید روحمان حتی قبل از اینکه پا به این دنیای فانی بگذاریم به همدیگر گره خورده بودند و این قصه را تا ابد به سرنوشتمان آغشته ساخته بودند.
اولین باری که به چشمان سیاهت چشم دوختم، عشق در نگاه اول نبود بلکه حس کنجکاوی بود که تو آن را در سینه‌ام کاشته بودی.
همان لحظه فهمیدم که زمان ریشه‌ی این کنجکاوی را آنقدر در قلبم پروش می‌دهد تا جایی که این حس همه قلبم را در بر بگیرد و عشقِ تو را در وجودم غرق کند.
تو این حس آشنایی عمیق رو به عشقی چنان سوزان تبدیل کردی که هرلحظه این سوال به ذهنم خطور میکند که آیا من هیچوقت قبل از تو عاشق شده بودم یا نه!؟
تو به عشق معنای جدیدی دادی و زندگی مرا طوری از نو ساختی که نمی‌شود دنیای قبل از تو را زندگی بنامم.
هیچوقت فکرش را نمی‌کردم، کسی پیدا شود که تکه های گمشده‌ی من را کامل کند. باعث شود قلبم از عشق آواز بخواند و روحم را به رقصیدن وا دارد.
تویی که عشق را در رگ هایم به جریان انداختی و به قلب تاریکم، روشنایی بخشیدی.
تویی که همچو رویایی شیرین در دنیای تیره و تارم پا گذاشتی و امیدی تازه به جانم دادی.
گنجینه‌ی باارزشم، جوهر عشقت را همیشه برایم تازه نگه دار تا من هر روز خاطرات شیرینمان را در کتاب زندگیمان حک کنم.
کتابی که فقط با پایان صفحات زندگیمان به پایان میرسد.


Репост из: ֞ 𝐔ɾᥲꪀᥙ᥉֥٭
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
‌ Ꮠ ‌ 🕷 ⌁▸    ᥉ᦢꭎᥣ꒷tꪱᥱძ › ‌ Ꮠ





Показано 20 последних публикаций.