#پارت_۳۹
#سید
سریع وارون با اسلحه ها برگشت
ایستادیم پشت در
به وارون اشاره کردم که سر جاش بایسته و خودم رفتم تو باغ دمه در
اسلحه رو گرفتم پشتم و. درو باز کردم
هم جا خوردم هم خیالم راحت شد
سید : قربان....شما؟شما .... اینجا؟؟
شاهرخ : حرف اضافه نزن سریع برو تو کار مهمی با شما دوتا دارم
سید. : بفرمایین
وای واقعا احساس میکنم نه یعنی مطمئنم بدبخت شدیم
حالا الیا رو چیکارکنیم
اقای خان جلوتر از من حرکت میکردن چون. باغ طولانی بود. سریع به وارون اس ام اس دادم که شاهرخ خان اومده و الیا رو توی اتاق قایم کن
اقای خان وقتی وارد. خونه شد
به وارون سلام کرد و سریع نشست رو مبل
منو وارون یه نگاه به هم کردیم و یه نگاه هم به اقای خان
شاهرخ : چرا عین گوسفند. دارین منو نگاه میکنین ، بشینین کار خیلی مهمی دارم که بخاطرش تا اینجا اومدم ، پس خوب گوش کنین
منو وارون اروم نشستیم و گوش. دادیم
شاهرخ : این دختره برای انتقام اینجاست ، اونم نه یه انتقام یک طرفه ، تا اونجایی که من تحقیق کردم و پرسوجو ، این دختره ، دختر کوچیک یه خانواده بوده که پدر و. مادر افتضاحی داشتن و تنها ادمی که تو کل این دنیا داشت ، خواهرش بوده که برای تحصیل شغل مورد علاقش از خونه میره بیرون و اون پدر و مادر جلوشو. نمیگیرن
سید : خب یعنی الان داره دنبال خواهرش میگرده
شاهرخ : مسئله اینه که اون خیلی راحت میتونست خواهرش و. پیدا کنه اما اینکارو نکرده و الان برای انتقام اومده
سید. : چطور؟؟؟یعنی خواهرش و راحت میتونست پیدا کنه
شاهرخ : خواهرش ادم معروفیه مثل اینکه بازیگری ، مدلی چیزیه
وارون : چیییییی😨😨!!!!؟؟؟؟؟
شاهرخ : هنوز پیداش نکردم این مدله رو. ولی انگار پارینیتی این همه وقت این همه سختی به جونگرفته تا اول انتقامش رو بگیره بعد بره سراغ خواهرش
#سید
سریع وارون با اسلحه ها برگشت
ایستادیم پشت در
به وارون اشاره کردم که سر جاش بایسته و خودم رفتم تو باغ دمه در
اسلحه رو گرفتم پشتم و. درو باز کردم
هم جا خوردم هم خیالم راحت شد
سید : قربان....شما؟شما .... اینجا؟؟
شاهرخ : حرف اضافه نزن سریع برو تو کار مهمی با شما دوتا دارم
سید. : بفرمایین
وای واقعا احساس میکنم نه یعنی مطمئنم بدبخت شدیم
حالا الیا رو چیکارکنیم
اقای خان جلوتر از من حرکت میکردن چون. باغ طولانی بود. سریع به وارون اس ام اس دادم که شاهرخ خان اومده و الیا رو توی اتاق قایم کن
اقای خان وقتی وارد. خونه شد
به وارون سلام کرد و سریع نشست رو مبل
منو وارون یه نگاه به هم کردیم و یه نگاه هم به اقای خان
شاهرخ : چرا عین گوسفند. دارین منو نگاه میکنین ، بشینین کار خیلی مهمی دارم که بخاطرش تا اینجا اومدم ، پس خوب گوش کنین
منو وارون اروم نشستیم و گوش. دادیم
شاهرخ : این دختره برای انتقام اینجاست ، اونم نه یه انتقام یک طرفه ، تا اونجایی که من تحقیق کردم و پرسوجو ، این دختره ، دختر کوچیک یه خانواده بوده که پدر و. مادر افتضاحی داشتن و تنها ادمی که تو کل این دنیا داشت ، خواهرش بوده که برای تحصیل شغل مورد علاقش از خونه میره بیرون و اون پدر و مادر جلوشو. نمیگیرن
سید : خب یعنی الان داره دنبال خواهرش میگرده
شاهرخ : مسئله اینه که اون خیلی راحت میتونست خواهرش و. پیدا کنه اما اینکارو نکرده و الان برای انتقام اومده
سید. : چطور؟؟؟یعنی خواهرش و راحت میتونست پیدا کنه
شاهرخ : خواهرش ادم معروفیه مثل اینکه بازیگری ، مدلی چیزیه
وارون : چیییییی😨😨!!!!؟؟؟؟؟
شاهرخ : هنوز پیداش نکردم این مدله رو. ولی انگار پارینیتی این همه وقت این همه سختی به جونگرفته تا اول انتقامش رو بگیره بعد بره سراغ خواهرش