#سال_گذشت
سال گذشت... آه، چه سالی: سیاه!
آینهکُش! مِهرشکن!... آه! آه!
سال مگو! ابرِ سیاهی گذشت
بر فلک انگار که آهی گذشت
آهِ ستمدیدهدلانی صبور
دادنزن، نالهنکن، پُرغرور
عزّتشان همنفَسِ آسمان
از دمشان مِهر گرفته امان،
تا که تباهی نپذیرد امید
شب نشود، جایِ سحر، روسپید...
سال که بگذشت چو مُردهست راست
پشتسرش حرف زدن کی رواست؟
گردشِ هستیّ و دم و بازدم
تا نشوی کهنهدم و کهنهغم
سالِ نُوِی زاد که یعنی هنوز
روز شود، شب شود و باز روز
سالِ نُوِی زاد که یعنی دوچشم
پاک کن از خیرگی و خاک و خشم
تازه شو و دست مبر سویِ بد
گام مزن جز که به راهِ خرد
تا مگر امسال بَر آرد امید
باغ شود پُر ز گُلِ نودَمید
باز خرد حکم کند در جهان
دیده شود نیک و شود بد نهان...
#محسن_صلاحیراد
بامداد ۱ فروردین ۱۳۹۷
t.me/mohsensalahirad
#سال_گذشت
سال گذشت... آه، چه سالی: سیاه!
آینهکُش! مِهرشکن!... آه! آه!
سال مگو! ابرِ سیاهی گذشت
بر فلک انگار که آهی گذشت
آهِ ستمدیدهدلانی صبور
دادنزن، نالهنکن، پُرغرور
عزّتشان همنفَسِ آسمان
از دمشان مِهر گرفته امان،
تا که تباهی نپذیرد امید
شب نشود، جایِ سحر، روسپید...
سال که بگذشت چو مُردهست راست
پشتسرش حرف زدن کی رواست؟
گردشِ هستیّ و دم و بازدم
تا نشوی کهنهدم و کهنهغم
سالِ نُوِی زاد که یعنی هنوز
روز شود، شب شود و باز روز
سالِ نُوِی زاد که یعنی دوچشم
پاک کن از خیرگی و خاک و خشم
تازه شو و دست مبر سویِ بد
گام مزن جز که به راهِ خرد
تا مگر امسال بَر آرد امید
باغ شود پُر ز گُلِ نودَمید
باز خرد حکم کند در جهان
دیده شود نیک و شود بد نهان...
#محسن_صلاحیراد
بامداد ۱ فروردین ۱۳۹۷
t.me/mohsensalahirad