Spider


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


https://t.me/BiChatBot?start=sc-377779-5Y4FQ7O its me:)

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


Репост из: Me.....
دهمین گیفت واکنشت به وقتیه که از خواب بیدار میشی و وقتی تو اینه نگاه می‌کنی میفهمی تو بدن
ایدل مورد علاقتی!


کی حوصله داره بره کلاس زبان


تنها کاری که میکنم این است که لپ‌تاپم را بردارم، بکوشم یک ارتباط اینترنتی خوب پیدا بکنم و با این امید که یک روز دیگر توی این دنیا هستم،حرکت بکنم.بقیه‌اش دست من نیست.دست توهم نیست.
222


لطف و سالوس جهان خوش لقمه‌ای است
کم ترش خور کآن پرآتش لقمه‌ای است
مادحت گر هجو گوید برملا
روزها سوزد دلت زآن سوزها
لیک ننماید چو شیرین است مدح
بدنمیاد زآنک تلخ افتاد قدح

خدا هر روز و هر لحظه می‌پرسد:به یاد دارید عهدی را که پیش از فرستادنتان به این دنیا بستیم؟گنجی ناشناخته بودم.خواستم شناخته شوم.مگر نمی‌بینید بزرگی و زیبایی سهمی را که در ای شناخت دارید .
432


می‌دانستم این اواخر مرتب به عالم دیگر می‌رود و برمی‌گردد. هروقت از سرای خاکی دور می‌شد، موقع برگشتن از وجناتشمی‌شد فهمید مدتی در این عالم نبوده.
چهره‌اش حالتی غرق در فکر پیدا می‌کرد،چشم‌هایش مات می‌ماند، انگار از پشت شیشه نگاه میکند.
333


سکوت را پدرم شکست
:دوستان آیینی که تماشا کردید سماع نام دارد .
از این روز به بعد در همه اعصار درویش‌ها به سماع خواهند پرداخت.
یک دستشان رو به اسمان خواهد بود و دست دیگرشان رو به زمین، تا ذره ذره عشقی را که از حق میگیرند میان خلق تقسیم کنند.
402


:انسانی که برای داستان وقت ندارد، برای خواندن کتاب کائنات هم وقت نخواهد داشت. بهترین داستان‌ها را خدا مینویسد مگر نمی‌دانی؟؟

410


4


7


از ان‌جا که تا به حال نشنیده ام نامادری ام دروغ بگوید یا مبالغه کند ، به ناگزیر باور کردم که پدرم در بازار جلوی چشم همه،دست درویشی یک لاقبا را بوسیده .
Elahe


:خب پسرجان! تو چه فکری میکنی؟

آب دهانم را قورت دادم.گفتم:بازرگان‌ها اگر تقصیری هم داشته باشند ، این نیست که نماز را نیمه کاره گذاشته‌اند و حرف زده اند .
گناه اصلیشان این است که به جای آن‌که برحقیقت نماز و دعایی که می‌خوانند متمرکز شوند، فکرشان جای دیگری است و حواسشان به اتفاقات دور و برشان. اما اگر الان ما درباره آن‌ها قضاوت کنیم آن وقت همان خطارا ماهم مرتکب شده‌ایم.

Paria


هر کاری می‌کردم فایده نداشت، باز جلوی چشمم شمس و کیمیا را می‌دیدم،توی یک اتاق،توی یک بستر.
وقتی فکر میکردم شمس با آن دست‌های زمختش رخت عروسی کیمیا را در می‌اورد و تصاحبش میکند، دیگر نتوانستم جلو خودم بگیرم.اشکم سرازیر شد.
457


می‌دانستم این اواخر مرتب به عالم دیگر می‌رود و برمی‌گردد. هروقت از سرای خاکی دور می‌شد، موقع برگشتن از وجناتشمی‌شد فهمید مدتی در این عالم نبوده.
چهره‌اش حالتی غرق در فکر پیدا می‌کرد،چشم‌هایش مات می‌ماند، انگار از پشت شیشه نگاه میکند.
333


ای درویش بی‌شعور !
هنوز که مرا نشناخته چطور جرعت میکند چنین حرف‌هایی درباره‌ام بزند؟
اما به محض اینکه این سوال از ذهنم گذشت، شمس از داخل اتاق طوری کا انگار بخواهد جوابم را بدهد ، ادامه داد:پسر کوچکت گمان می‌برد نمیشناسمش، حال آن‌که می‌شناسمش. زیرا در این چهل روز که او گوشش را به در می‌چسباند و از سوراخ‌ها مارا میپایید، من‌هم اورا تماشا میکردم.

248


چنان با استعداد، چنان ممتاز و چنان استثنایی بود که همه‌چیز را آموخت و من چیزی برای آموختن به او نداشتم و این‌بار من شروع به آموختن از او کردم.
البته پدرش نیز عالمی کامل بود.
امّا خود مولوی صاحب هنری است که در کمتر عالمی می‌توان سراغ کرد: تواناییِ شکافتنِ پوسته دین و بیرون کشیدن جوهر جهانشمول و ابدی آن.

111


اللا شیشه خالی به دست و ملت عشق به بغل خوابش برده بود. دیوید صبح که به خانه آمد، اورا در این وضعیت پیدا کرد. احظه‌ای به نظر رسید می‌خواهد به تخت‌خواب نزدیک شود و روی زنش پتویی چیزی بکشد، اما انگار فکرش را عوض کرد و سریع به طرف حمام رفت .
100


صوفی‌ام، به بهای جانم دفاع می‌کنم ازجان؛قسم خورده‌ام، به مورچه‌هم ازارم نمی‌رسد .اگر پرنده ببینم ،سلیمان به یاد می‌اورم، اگر ماهی ببینم،یونس را.

55


:درهر مردی دست‌کم یک درهم زنانگی هست، در هر زنی هم حداقل به اندازه یک پول سیاه مردانگی.
300

Показано 20 последних публикаций.

25

подписчиков
Статистика канала