سایه اقتصادینیا: «چند کلمه دربارۀ شکستهنویسی با آموزگاران مدارس و مدرسان دانشگاه»
مدتی است از آموزگاران مدارس و مدرسان دانشگاه میشنویم که دانشآموزان و دانشجویان در برگههای امتحانی، در جزوهنویسی سر کلاس، و در تحقیقاتی که بهعنوان کار کلاسی موظف به انجام و ارائۀ آن هستند، همانند آنچه در مکالمات روزمره در فضای مجازی و شبکههای ارتباطی جاری است، کلمات را به صورت شکسته مینویسند. من ابتدا تصور میکردم این امر همهگیر نیست، و شاید سخن از استثناهاست، اما وقتی متوجه شدم این امر نه استثنا، که فراگیر است و مصداق عام یافته، حیرت کردم.
شکستهنویسی، یعنی تطابق واج به واج ملفوظ و مکتوب، موافقان و مخالفانی دارد. من از دستۀ مخالفان آن هستم و در فضای مجازی، حتی در گفتگوهای روزمرۀ دوستانه، هرگز شکسته نمینویسم. بر این امر اصرار دارم، چون معتقدم شکستهنویسی حافظۀ بصری ما از کلمات را مخدوش میکند و بهتدریج مرز درست و غلط را در هم میآمیزد و بلایی به سر خط و زبان فارسی میآورد که میبینم آورده است. اصرار من به حدی است که حتی در پیامهای روزمرهای هم که برای دختر نوجوانم مینویسم، از معیارنویسی دست نمیکشم، چون معتقدم اگر هر روز در صفحۀ تلفنش به جای صورتِ «درسهایت را خواندی؟» ببیند: «درساتو خوندی؟»، توقع بیجایی است که پس از مدتی بتواند علامت جمع "ها" و "واو معدوله" را تشخیص دهد. دخترم بارها در جواب این پیامها برایم نوشته است: «مامان، آبرومو بردی جلوی دوستام با این طرز نوشتنت». و من هم مصرانه مینویسم: «تو هم، دو فردا دیگر، آبروی مرا خواهی برد با آن طرز نوشتنت»!
در اینجا بنا ندارم بر سر موافقت یا مخالفت با شکستهنویسی سخن بگویم. شکستهنویسی یک طیف است و میتوان در میان دو قطب آن جایی برای نظر خود را انتخاب کرد. میتوانیم مخالف سختگیری باشیم، ممکن است استثناهایی تعیین کنیم، یا محتمل است طرفدار آزادی مطلق تمام شکلهای نوشتاری و سلیقههای گوناگون باشیم. خط و زبان پلیس ندارد و نمیتوان برای دست و دهان خُرد و کلان تعیین تکلیف کرد. اما کلاس درس، چه در مدرسه و چه در سطح دانشگاه، رسمیت دارد و شکستهنویسی یعنی عدول از صورت رسمی نوشتار، و توسعاً رعایت نکردن رسمیت کلاس. دانشآموز یا دانشجویی که برگۀ امتحانی یا تحقیق کلاسی را به زبان شکسته مینویسد، رسمیت محیط آموزشی را رعایت نکرده است و آموزگار یا معلم نباید توقع داشته باشد که او رسمیت کلاس را در شئون دیگر رعایت کند. همانطور که کسی با پیژامه سر کلاس درس نمیآید و لباس رسمی میپوشد، موظف است صورت رسمی و معیار نوشتن را نیز رعایت کند.
همه به خاطر داریم، و شاید هنوز هم میبینیم، که افرادی در ادارات دولتی یا دانشگاهها یا وزراتخانهها کفشهایشان را از پا درمیآورند و دمپایی میپوشند. سی چهل سال پیش، این امر از آن رو باب شد که ساعت نماز در اماکن دولتی رسماً اعلام میشد و برپا داشتن نماز اجباری بود و شاید هنوز هم در بسیاری از اماکن همین باشد. کسانی که دمپایی میپوشیدند، تلویحاً این پیام را به مراجعان و همکاران میدادند که ما نماز میخوانیم و برای راحتی در موقع وضو گرفتن، دمپایی میپوشیم. کسی نبود، و اگر هم بود جرئت نمیکرد، از این کارمندان محترم بپرسد که مگر درآوردن کفش و مسح پا چقدر زمان میگیرد که شما هشت ساعت در روز باید در یک محیط رسمی با دمپایی تردد کنید؟ دمپایی پوشش غیررسمی است. اگر با دمپایی در یک جلسۀ کاری حاضر میشوید، شان جلسه را رعایت نکردهاید. اگر با دمپایی مراجعتان را میپذیرید، به حضور او احترام نگذاشتهاید و آداب اجتماعی را رعایت نکردهاید. آناتول فرانس کتابی دارد به نام «آناتول فرانس با دمپایی»، که زندگینامۀ اوست به زبانی خودمانی و شرح وقایع شخصی و خصوصی او، و این اسم را از آن رو انتخاب کرده که به مخاطبان بفهماند با اینکه او را «پادشاه نثر فرانسه» لقب دادهاند، اما در شرح مسائل شخصیاش، مقید به قیدی نبوده، گویی دمپایی به پا دارد. شکستهنویسی در برگههای امتحانی و کار کلاسی هم مثل دمپایی به پا داشتن و پیژامه پوشیدن است. چه مخالف سرسخت شکستهنویسی باشیم و چه طرفدار پروپاقرص آن، برای حفظ رسمیت محیط آموزشی بهتر است با شکستهنویسی دانشآموزان و دانشجویان مخالفت کنیم، حافظۀ بصری آنها از کلمات را دستکاری نکنیم، و به هر تدبیر از همهگیر شدن این رویۀ نامرضیه جلوگیری کنیم. @Parsi_anjoman
عکس از مکالمۀ من و دخترم، وقتی مرا به سبب معیارنویسی دست میاندازد.
مدتی است از آموزگاران مدارس و مدرسان دانشگاه میشنویم که دانشآموزان و دانشجویان در برگههای امتحانی، در جزوهنویسی سر کلاس، و در تحقیقاتی که بهعنوان کار کلاسی موظف به انجام و ارائۀ آن هستند، همانند آنچه در مکالمات روزمره در فضای مجازی و شبکههای ارتباطی جاری است، کلمات را به صورت شکسته مینویسند. من ابتدا تصور میکردم این امر همهگیر نیست، و شاید سخن از استثناهاست، اما وقتی متوجه شدم این امر نه استثنا، که فراگیر است و مصداق عام یافته، حیرت کردم.
شکستهنویسی، یعنی تطابق واج به واج ملفوظ و مکتوب، موافقان و مخالفانی دارد. من از دستۀ مخالفان آن هستم و در فضای مجازی، حتی در گفتگوهای روزمرۀ دوستانه، هرگز شکسته نمینویسم. بر این امر اصرار دارم، چون معتقدم شکستهنویسی حافظۀ بصری ما از کلمات را مخدوش میکند و بهتدریج مرز درست و غلط را در هم میآمیزد و بلایی به سر خط و زبان فارسی میآورد که میبینم آورده است. اصرار من به حدی است که حتی در پیامهای روزمرهای هم که برای دختر نوجوانم مینویسم، از معیارنویسی دست نمیکشم، چون معتقدم اگر هر روز در صفحۀ تلفنش به جای صورتِ «درسهایت را خواندی؟» ببیند: «درساتو خوندی؟»، توقع بیجایی است که پس از مدتی بتواند علامت جمع "ها" و "واو معدوله" را تشخیص دهد. دخترم بارها در جواب این پیامها برایم نوشته است: «مامان، آبرومو بردی جلوی دوستام با این طرز نوشتنت». و من هم مصرانه مینویسم: «تو هم، دو فردا دیگر، آبروی مرا خواهی برد با آن طرز نوشتنت»!
در اینجا بنا ندارم بر سر موافقت یا مخالفت با شکستهنویسی سخن بگویم. شکستهنویسی یک طیف است و میتوان در میان دو قطب آن جایی برای نظر خود را انتخاب کرد. میتوانیم مخالف سختگیری باشیم، ممکن است استثناهایی تعیین کنیم، یا محتمل است طرفدار آزادی مطلق تمام شکلهای نوشتاری و سلیقههای گوناگون باشیم. خط و زبان پلیس ندارد و نمیتوان برای دست و دهان خُرد و کلان تعیین تکلیف کرد. اما کلاس درس، چه در مدرسه و چه در سطح دانشگاه، رسمیت دارد و شکستهنویسی یعنی عدول از صورت رسمی نوشتار، و توسعاً رعایت نکردن رسمیت کلاس. دانشآموز یا دانشجویی که برگۀ امتحانی یا تحقیق کلاسی را به زبان شکسته مینویسد، رسمیت محیط آموزشی را رعایت نکرده است و آموزگار یا معلم نباید توقع داشته باشد که او رسمیت کلاس را در شئون دیگر رعایت کند. همانطور که کسی با پیژامه سر کلاس درس نمیآید و لباس رسمی میپوشد، موظف است صورت رسمی و معیار نوشتن را نیز رعایت کند.
همه به خاطر داریم، و شاید هنوز هم میبینیم، که افرادی در ادارات دولتی یا دانشگاهها یا وزراتخانهها کفشهایشان را از پا درمیآورند و دمپایی میپوشند. سی چهل سال پیش، این امر از آن رو باب شد که ساعت نماز در اماکن دولتی رسماً اعلام میشد و برپا داشتن نماز اجباری بود و شاید هنوز هم در بسیاری از اماکن همین باشد. کسانی که دمپایی میپوشیدند، تلویحاً این پیام را به مراجعان و همکاران میدادند که ما نماز میخوانیم و برای راحتی در موقع وضو گرفتن، دمپایی میپوشیم. کسی نبود، و اگر هم بود جرئت نمیکرد، از این کارمندان محترم بپرسد که مگر درآوردن کفش و مسح پا چقدر زمان میگیرد که شما هشت ساعت در روز باید در یک محیط رسمی با دمپایی تردد کنید؟ دمپایی پوشش غیررسمی است. اگر با دمپایی در یک جلسۀ کاری حاضر میشوید، شان جلسه را رعایت نکردهاید. اگر با دمپایی مراجعتان را میپذیرید، به حضور او احترام نگذاشتهاید و آداب اجتماعی را رعایت نکردهاید. آناتول فرانس کتابی دارد به نام «آناتول فرانس با دمپایی»، که زندگینامۀ اوست به زبانی خودمانی و شرح وقایع شخصی و خصوصی او، و این اسم را از آن رو انتخاب کرده که به مخاطبان بفهماند با اینکه او را «پادشاه نثر فرانسه» لقب دادهاند، اما در شرح مسائل شخصیاش، مقید به قیدی نبوده، گویی دمپایی به پا دارد. شکستهنویسی در برگههای امتحانی و کار کلاسی هم مثل دمپایی به پا داشتن و پیژامه پوشیدن است. چه مخالف سرسخت شکستهنویسی باشیم و چه طرفدار پروپاقرص آن، برای حفظ رسمیت محیط آموزشی بهتر است با شکستهنویسی دانشآموزان و دانشجویان مخالفت کنیم، حافظۀ بصری آنها از کلمات را دستکاری نکنیم، و به هر تدبیر از همهگیر شدن این رویۀ نامرضیه جلوگیری کنیم. @Parsi_anjoman
عکس از مکالمۀ من و دخترم، وقتی مرا به سبب معیارنویسی دست میاندازد.