این قسمت شروع میشه با آنیل و میرا که میان رو به روی هم می ایستن تا نامزدیو شروع کنن ..
آنیل لبخند محسوسی روی چهرش نشسته بود و نگاهشو از رو چهره میرا لحظه ای جدا نمیکرد
میرا دستای لرزونشو به هم فشرد و یه قدم اومد جلو تر جوهی حلقه هارو اورد و گفت خب دیگه شروع کنیم
میرا با خوشحالی حلقه آنیلو برداشت و اومد جلو تا دستش کنه که یهو آنیرود گف صبر کن میرا ...
سمیر گفت چیشده ..آنیرود گفت چیزی نیس عمو فقط ...میخوام آنیل و میرا قبل از انداختن حلقه ها احساسشونو به هم ابراز کنن ..با چن جمله کوتاه ..همین ..میرا لبخند مصنوعی زد و تو دلش گفت معلوم نیس این چی داره تو مغزش پرورش میده ..باید جوری حرف بزنم که کاملا دست و پاش بسته شه ..
پریتی با عصبانیت تو گوش آنیرود گف معلوم هس داری چیکار میکنی ..قرار ما این نبود ..تو میخواستی اونارو از هم جدا کنی نه اینکه آتیش عشقشونو شعله ور تر کنی ..آنیرود لبخند شیطانی زد و اروم تو گوش پریتی گف صدای تس تس خاموش شدن یه آتیش وقتی زیاد میشه که شعله های آتیش بلند باشه نه اینکه آب حجمش زیاد باشه
بهم اعتماد کن پری ..همه اینا واسه عمیق کردن شکاف بین آنیل و میراس ..هممم؟
پریتی عصبانیتشو کنترل کرد و با یه لبخند زورکی گفت میرا ..شروع کن دیگه چرا به ما خیره شدی
میرا خواست حرف بزنه که آنیل گفت ؛ جنون .. از نظر مردم جنون ینی فردی که مشکل روانی داره ..اما از نظر من جنون ینی تو دنیایی که میدونی یه روز روحت جسم خودتو ترک میکنه روح یکی دیگه برات از جسم خودت مهم تر باشه ..از نظر همه تا امروز من یه مجنون بودم اما از نظر خودم من از امروز یه مجنونم ..
عشق مفهوم پیچیده ای نداره .. همین که بدونی یه مجنونی توصیف احساست برای عشقت راحت خواهد بود
میرا .. من بلد نیستم مثل تو فیلما از اون حرفای رنگاورنگ عاشقونه و لافای قرتی بزنم ..ادعا هم نمیکنم که عاشق ترینم ..فقط اینو میدونم که من بهت جنون دارم .. و عشق تنها مرضیه که من بیمار دارم ازش لذت میبرم ..
هیچوقت نذار خوب بشم ..این تنها چیزیه که ازت میخوام
میرا با چشمای اشکی و بغض جواب داد ؛ هر دختر جوونی مث من برای ازدواجش آرزوهایی داره
هردختری برای ادامه زندگیش دنبال یه قهرمان مث پدرش میگرده ..
اما گاهی یه اشتباهی رخ میده ..اونا دنبال مردی میگردن که هیچوقت شکست نخوره ..ولی از نظر من قهرمان واقعی اونی نیست که شکشت نخوره بلکه اونیه که همیشه تا آخر پای همه ی کاراش بمونه حتی پای اشتباهاتش ..حتی پای شکستش ..مردی که مثل عصا باشه ..بارها زمین بخوره اما اجازه نده اونی که بهش تکیه داده بیوفته .. آنیل من یه انسانم و عقل انسان ناقص تر از اون چیزیه که بتونه عشقو توصیف کنه اما به قطع میتونم بگم که هیچ ناقصی کامل از تر از عشق وجود نداره ..هرچقدم که ازش بگیم هرچقدرم در عمل اجراش کنیم بازم ناقصه و این نقص زیباست چون همیشه منو تحریک خواهد کرد تا برات کاملش کنم ..و آره ..بهت قول میدم که هیچوقت نذارم این مرضمون درمان بشه ..هیچوقت ..
میرا نتونست اشکاشو کنترل کنه و سرازیرشون کرد آنیل زود با لبخند پاکشون کرد ..همه براشون دست زدن و اونام حلقه هارو انداختن ..پریتی اروم به انیرود گفت دیگه حالم داره از این نمایش مسخره به هم میخوره
آنیرود دست پریتیو گرفت و بردش تو اتاق ..بعد از لحظاتی ..باهم دیگه درحال جر و بحث بودن که آنیل در اتاقو باز کرد و اومد تو ..پریتی خشکش زد انیرود با اشاره گفت اینجا چیکار میکنی
آنیل گفت اومدم براتون نوشیدنی سرو کنم ..آخه انقد حرف زدید گلوتون خشک شد ..راستی پریتی جان ممنون بابت هدیه ت ..خونه ویلایی ..واااو چقد رمانتیک بشه امشب ..
پریتی با تعجب گفت چی؟ رمانتیک ..منظورت چیه ..آنیل از عمد گفت هیچی بابا ولش کن .. میرا گفت بهت بگم بری پیشش کارت داره ..
پریتی پوفی کشید و رفت ..آنیل اومد دستی به یقه آنیرود کشید با انگشتش اخم آنیرودو اتو زد و گفت به جای چین انداختن رد پیشونیت از مغز چین دارت یکم استفاده کن ..
آنیرود صداشو کلفت کرد و گفت منظورت چیه ..آنیل گفت چون یکی دوبار سوارم شدی توهم ورت نداره فکر نکنی خریم داداش ..خوب میدونم
داری با پریتی یه نقشه هایی میریزی اما از من روانی یه نصیحت به گوشت اویزون کن ..پریتی تا دیروز علیهت بود و امروز کنارت وایساده ..هیچوقت به رفیق جدید تکیه نکن چون مث یه دیوار تازه رنگ شده عمل میکنه ..بدجوری رنگیت میکنه ..و یه چیز دیگه ..فکر نکن با پریدن با پریتی میتونی به نقطه بالا تری برسی ..ادم وقتی پیشرفت میکنه که با یه شخصی سخت تر از خودش رفاقت و رقابت کنه ..مرغی که رقیبش جوجه هاش باشن هیچوقت نمیتونه یه سیمرغو شکست بده .. پس اگه واقعا مرد میدون هستی و دلت میخواد باهام بجنگی مثل یه مرد حمله کن ..نه مثل یه ترسو ..خب؟
آنیرود از روی عصبانیت خندید و گفت از کی تاحالا انقد باهوش شدی !؟ تویی که تا دیروز محتاج یه بسته قرص و آمپول بودی تا عقلت بیاد سرجاش ..
آنیل نیشخند
آنیل لبخند محسوسی روی چهرش نشسته بود و نگاهشو از رو چهره میرا لحظه ای جدا نمیکرد
میرا دستای لرزونشو به هم فشرد و یه قدم اومد جلو تر جوهی حلقه هارو اورد و گفت خب دیگه شروع کنیم
میرا با خوشحالی حلقه آنیلو برداشت و اومد جلو تا دستش کنه که یهو آنیرود گف صبر کن میرا ...
سمیر گفت چیشده ..آنیرود گفت چیزی نیس عمو فقط ...میخوام آنیل و میرا قبل از انداختن حلقه ها احساسشونو به هم ابراز کنن ..با چن جمله کوتاه ..همین ..میرا لبخند مصنوعی زد و تو دلش گفت معلوم نیس این چی داره تو مغزش پرورش میده ..باید جوری حرف بزنم که کاملا دست و پاش بسته شه ..
پریتی با عصبانیت تو گوش آنیرود گف معلوم هس داری چیکار میکنی ..قرار ما این نبود ..تو میخواستی اونارو از هم جدا کنی نه اینکه آتیش عشقشونو شعله ور تر کنی ..آنیرود لبخند شیطانی زد و اروم تو گوش پریتی گف صدای تس تس خاموش شدن یه آتیش وقتی زیاد میشه که شعله های آتیش بلند باشه نه اینکه آب حجمش زیاد باشه
بهم اعتماد کن پری ..همه اینا واسه عمیق کردن شکاف بین آنیل و میراس ..هممم؟
پریتی عصبانیتشو کنترل کرد و با یه لبخند زورکی گفت میرا ..شروع کن دیگه چرا به ما خیره شدی
میرا خواست حرف بزنه که آنیل گفت ؛ جنون .. از نظر مردم جنون ینی فردی که مشکل روانی داره ..اما از نظر من جنون ینی تو دنیایی که میدونی یه روز روحت جسم خودتو ترک میکنه روح یکی دیگه برات از جسم خودت مهم تر باشه ..از نظر همه تا امروز من یه مجنون بودم اما از نظر خودم من از امروز یه مجنونم ..
عشق مفهوم پیچیده ای نداره .. همین که بدونی یه مجنونی توصیف احساست برای عشقت راحت خواهد بود
میرا .. من بلد نیستم مثل تو فیلما از اون حرفای رنگاورنگ عاشقونه و لافای قرتی بزنم ..ادعا هم نمیکنم که عاشق ترینم ..فقط اینو میدونم که من بهت جنون دارم .. و عشق تنها مرضیه که من بیمار دارم ازش لذت میبرم ..
هیچوقت نذار خوب بشم ..این تنها چیزیه که ازت میخوام
میرا با چشمای اشکی و بغض جواب داد ؛ هر دختر جوونی مث من برای ازدواجش آرزوهایی داره
هردختری برای ادامه زندگیش دنبال یه قهرمان مث پدرش میگرده ..
اما گاهی یه اشتباهی رخ میده ..اونا دنبال مردی میگردن که هیچوقت شکست نخوره ..ولی از نظر من قهرمان واقعی اونی نیست که شکشت نخوره بلکه اونیه که همیشه تا آخر پای همه ی کاراش بمونه حتی پای اشتباهاتش ..حتی پای شکستش ..مردی که مثل عصا باشه ..بارها زمین بخوره اما اجازه نده اونی که بهش تکیه داده بیوفته .. آنیل من یه انسانم و عقل انسان ناقص تر از اون چیزیه که بتونه عشقو توصیف کنه اما به قطع میتونم بگم که هیچ ناقصی کامل از تر از عشق وجود نداره ..هرچقدم که ازش بگیم هرچقدرم در عمل اجراش کنیم بازم ناقصه و این نقص زیباست چون همیشه منو تحریک خواهد کرد تا برات کاملش کنم ..و آره ..بهت قول میدم که هیچوقت نذارم این مرضمون درمان بشه ..هیچوقت ..
میرا نتونست اشکاشو کنترل کنه و سرازیرشون کرد آنیل زود با لبخند پاکشون کرد ..همه براشون دست زدن و اونام حلقه هارو انداختن ..پریتی اروم به انیرود گفت دیگه حالم داره از این نمایش مسخره به هم میخوره
آنیرود دست پریتیو گرفت و بردش تو اتاق ..بعد از لحظاتی ..باهم دیگه درحال جر و بحث بودن که آنیل در اتاقو باز کرد و اومد تو ..پریتی خشکش زد انیرود با اشاره گفت اینجا چیکار میکنی
آنیل گفت اومدم براتون نوشیدنی سرو کنم ..آخه انقد حرف زدید گلوتون خشک شد ..راستی پریتی جان ممنون بابت هدیه ت ..خونه ویلایی ..واااو چقد رمانتیک بشه امشب ..
پریتی با تعجب گفت چی؟ رمانتیک ..منظورت چیه ..آنیل از عمد گفت هیچی بابا ولش کن .. میرا گفت بهت بگم بری پیشش کارت داره ..
پریتی پوفی کشید و رفت ..آنیل اومد دستی به یقه آنیرود کشید با انگشتش اخم آنیرودو اتو زد و گفت به جای چین انداختن رد پیشونیت از مغز چین دارت یکم استفاده کن ..
آنیرود صداشو کلفت کرد و گفت منظورت چیه ..آنیل گفت چون یکی دوبار سوارم شدی توهم ورت نداره فکر نکنی خریم داداش ..خوب میدونم
داری با پریتی یه نقشه هایی میریزی اما از من روانی یه نصیحت به گوشت اویزون کن ..پریتی تا دیروز علیهت بود و امروز کنارت وایساده ..هیچوقت به رفیق جدید تکیه نکن چون مث یه دیوار تازه رنگ شده عمل میکنه ..بدجوری رنگیت میکنه ..و یه چیز دیگه ..فکر نکن با پریدن با پریتی میتونی به نقطه بالا تری برسی ..ادم وقتی پیشرفت میکنه که با یه شخصی سخت تر از خودش رفاقت و رقابت کنه ..مرغی که رقیبش جوجه هاش باشن هیچوقت نمیتونه یه سیمرغو شکست بده .. پس اگه واقعا مرد میدون هستی و دلت میخواد باهام بجنگی مثل یه مرد حمله کن ..نه مثل یه ترسو ..خب؟
آنیرود از روی عصبانیت خندید و گفت از کی تاحالا انقد باهوش شدی !؟ تویی که تا دیروز محتاج یه بسته قرص و آمپول بودی تا عقلت بیاد سرجاش ..
آنیل نیشخند