Репост из: . ִֶָ 연빈 ִֶָ .
ادیت بالا رو ببینین:
لانگ دیستنس...
چوی سوبین یه پسرکره ایه...
وقتیکه بخاطر گرایش جنسیش از همه میترسید و احساس تنهایی میکرد توی یه سایت دوست یابی با یه پسر مو آبی از کالیفرنیا دوست شد...
رابطه اونا اول از چتای کوتاه شروع شد و کم کم به 24ساعته حرف زدن و ویدیو کال گرفتن رسید...
ولی روز تولدِسوبین، اون هرچقدر که به اون پسر زنگ میزد جواب نمیداد و همین باعث نگرانی سوبین شده بود.
""""""""""""""
بار دیگه گوشیش رو با ناامیدی برداشت و به مخاطبش به اسم O² زنگ زد...
و مثل تمام ساعتای قبل به بوق هایی که به شنیدن زیادشون عادت نداشت،گوش داد.
ولی بلاخره...:
+هی،بینی...
سوبین با شنیدن صدایی که یک سال و نیم زندگیشو باهاش گذرونده بود ازجاش بلند شد و گوشیشو دو دستی گرفت:هی...تو کجا بودی.. خوبی؟
یونجون از پشت خط خنده ای کرد:تولدت مبارک..هدیه تولد نمیخوای بانی؟
سوبین اخماشو توی هم فرو برد:قبول نیست...من ناراحتم...کجا بودی؟!
یونجون بار دیگه پرسید:هدیه تولد نمیخوای؟!
سوبین روی تختش نشست:چرا عجیب شدی...میخوام.
یونجون از پشت خط جواب داد:پس میای فرودگاه دنبالم؟!
#Scenario
--------------------------------
".°•○ @im_Lony ○•°."
لانگ دیستنس...
چوی سوبین یه پسرکره ایه...
وقتیکه بخاطر گرایش جنسیش از همه میترسید و احساس تنهایی میکرد توی یه سایت دوست یابی با یه پسر مو آبی از کالیفرنیا دوست شد...
رابطه اونا اول از چتای کوتاه شروع شد و کم کم به 24ساعته حرف زدن و ویدیو کال گرفتن رسید...
ولی روز تولدِسوبین، اون هرچقدر که به اون پسر زنگ میزد جواب نمیداد و همین باعث نگرانی سوبین شده بود.
""""""""""""""
بار دیگه گوشیش رو با ناامیدی برداشت و به مخاطبش به اسم O² زنگ زد...
و مثل تمام ساعتای قبل به بوق هایی که به شنیدن زیادشون عادت نداشت،گوش داد.
ولی بلاخره...:
+هی،بینی...
سوبین با شنیدن صدایی که یک سال و نیم زندگیشو باهاش گذرونده بود ازجاش بلند شد و گوشیشو دو دستی گرفت:هی...تو کجا بودی.. خوبی؟
یونجون از پشت خط خنده ای کرد:تولدت مبارک..هدیه تولد نمیخوای بانی؟
سوبین اخماشو توی هم فرو برد:قبول نیست...من ناراحتم...کجا بودی؟!
یونجون بار دیگه پرسید:هدیه تولد نمیخوای؟!
سوبین روی تختش نشست:چرا عجیب شدی...میخوام.
یونجون از پشت خط جواب داد:پس میای فرودگاه دنبالم؟!
#Scenario
--------------------------------
".°•○ @im_Lony ○•°."