Репост из: Wittgenstein in Exile
بنده یک چیزی دست یافتم که صد البته مثالهای نقض براش زیاده. این مسئله که از زبانهای مورد علاقه یک شخص میشه تا حدودی علایق اشخاص رو هم پیدا کرد و فهمید.
کسایی که صرفاً انگلیسی رو دوست دارند و همواره پیگیر این زبانن و اصطلاحات این زبان رو بهکار میبرن انسانهای مدرنیته دوستی هستند و اگر پیگیری کنید و اهل فلسفه و ادبیات باشند بیشتر فلاسفه جدید مثل باتای، دلوز، فوکو و امثالهم رو میپسندند. البته در مقیاس محدودتر کسانی که فرانسوی رو دوست دارند هم همچین علایق و سلایقی دارند اما بیشتر همان انگلیسی بهنظرم.
اما اشخاصی که علاقهمند به یونانی، لاتین، آلمانی و حتی عربی و فارسی هستند اکثراً آدمهای قدیمگرایی هستند و با مدرنیته ارتباط نمیگیرن. حداقل اکثر اشخاصی که بنده باهاشون برخورد کردم و زبانهای موردعلاقهشون این بوده اینطوری بودن. در ادبیات علاقهمند به امثال هومر، آیسخلوس، سوفوکلس، اوریپید، سنهکا، ویرژیل و دانته و در فلسفه افلاطون، ارسطو، آگوستین، شیخالرئیس و اسپینوزا و حتی هگل.
و از هر چه بگذریم از این گفتآورد جناب لودویگ ویتگنشتاین نمیتونیم بگذریم که زبان جهان اشخاص رو میسازه.
کسایی که صرفاً انگلیسی رو دوست دارند و همواره پیگیر این زبانن و اصطلاحات این زبان رو بهکار میبرن انسانهای مدرنیته دوستی هستند و اگر پیگیری کنید و اهل فلسفه و ادبیات باشند بیشتر فلاسفه جدید مثل باتای، دلوز، فوکو و امثالهم رو میپسندند. البته در مقیاس محدودتر کسانی که فرانسوی رو دوست دارند هم همچین علایق و سلایقی دارند اما بیشتر همان انگلیسی بهنظرم.
اما اشخاصی که علاقهمند به یونانی، لاتین، آلمانی و حتی عربی و فارسی هستند اکثراً آدمهای قدیمگرایی هستند و با مدرنیته ارتباط نمیگیرن. حداقل اکثر اشخاصی که بنده باهاشون برخورد کردم و زبانهای موردعلاقهشون این بوده اینطوری بودن. در ادبیات علاقهمند به امثال هومر، آیسخلوس، سوفوکلس، اوریپید، سنهکا، ویرژیل و دانته و در فلسفه افلاطون، ارسطو، آگوستین، شیخالرئیس و اسپینوزا و حتی هگل.
و از هر چه بگذریم از این گفتآورد جناب لودویگ ویتگنشتاین نمیتونیم بگذریم که زبان جهان اشخاص رو میسازه.