دریغا که بار دگر شام شد،
سراپای گیتی سیه فام شد،
همه خلق را گاه آرام شد،
مگر من،
که رنج و غمم شد فزون،
جهان را نباشد خوشی در مزاج،
به جز مرگ غمم را نبود علاج،
و لیکن در آن گوشه در پای کاج،
چکیده است بر خاک سه قطره خون!
صادق هدایت
@Adabiat_Moallef
سراپای گیتی سیه فام شد،
همه خلق را گاه آرام شد،
مگر من،
که رنج و غمم شد فزون،
جهان را نباشد خوشی در مزاج،
به جز مرگ غمم را نبود علاج،
و لیکن در آن گوشه در پای کاج،
چکیده است بر خاک سه قطره خون!
صادق هدایت
@Adabiat_Moallef