ساختمان شماره 13، قلمروزداییِ جایگاه معنا
📝احمد غلامی، دکتری جامعه شناسی
فیلم کوتاه آپارتمان شماره 13 به کارگردانی امیر غلامی، را میتوان مثالی بدیع از نوعی از فیلمسازی به حساب آورد که سیالیت معنا و صیرورت زوایا در آن میتواند فهم را متکثر و ادراکناپذیر سازد. سرهمبندی عناصر تکبوده و شیزوئید در درون محیطی غیرانسانی شده، همچون آرشیو یا سیفون فاضلاب و تعاملات انسانی از طریق ماشین (تایپ) و در نهایت کاوش اغراقآمیز تصویر کاراکتر مرد در میان اجسامی چون گوی فلزی و قاشق و ...، مجموعهایی از عناصر ناهمگن و متفاوت را عرضه میدارد که میتواند مبنایی برای سیالیت و صیرورت معنا و ادراک مخاطب باشد. بدین تقدیر سوژه محصول مکانیزمی است که در آن فرد خود را همواره به شکلی بازنمایی پذیر پیدا/ گم میکند.
آنچه در این فیلم بطور واضح با چالش روبرو است، جایگاه سوژه است که همچون موضوعی ناهمگن و متفاوت در میان این پیدایی/گمشدگی به سر میبرد. سوژه در این فیلم موضوعی عام نیست که از طریق نقشهای متمایز شده بازنمایی شود، بلکه کلیتی است از تکبودگیها. هر نقطهای از جایگاه سوژه به شکل و ضرباهنگی خاص صیرورت دارد. هیچ جایگاه مشخص و از قبل تعیینشدهای برای بازنمایی و بازشناخت سوژه در دسترس نیست. در واقع در این فیلم جایگاه سوژه، به شکلی دلوزی سلب قلمرو یا قلمروزدایی شده است. قلمروزدایی به وضعیت تفاوت و امکان بازی آزاد دالها امکان حضور میدهد. در واقع فیلم راه را بر ثبات و انسداد دالها و تثبیت جایگاهها (بلاخص سوژه) بسته و از آنچه که ما را بسوی همگن ساختن رهنمون میسازد، برحذر میدارد.
فیلم آپارتمان شماره 13 به تناظر ساخت شیزوفرنیک خود، بیش از آنکه ما را به دام پیامهای از پیش رمزگذاری شده و قوامیافتهی زبان فروبلعد، ما را به آنچه میتوان پیشاتاریخ معنا نامید رهنمون میسازد. سوژهی شیزوفرنیک در این اثر همان محصول اضافی نظام سیاسی/مالی مدرن است. ساختار شیزوفرنیک در برابر ساختار پارانویایی قرار دارد که به شکلی ایدئولوژیک بر امر کلی و بالفعل استوار است؛ در حالیکه ساخت شیزوفرنیک محصول روابط میان اجزاء یا تکبودگیهایی است که به اصطلاح دلوز ساختی مولکولی را خلق کردهاند. متن بطور مداوم خود را از دام قرائتهای کلینگرانه و در عین حالم عام که معنا را به شکلی اینهمانی بازنمایی میکنند، میرهاند تا راه را برای بازگشت مفهوم تفاوت هموار سازد. امری که به ناچار سازنده را به خلق اثری رهنمون ساخته تا همواره از جایگاه سوژه، معنا، فیلم، الگوهای قومی و ... قلمروزدایی کند. تا بدین شکل راه متفاوت بودن و در عین حال صیرورت هموارتر شود. امری که خود حامل نوعی ادراکناپذیری است. ادراکناپذیری همچون گشودگی بر روی تفاوتها و بطور کلی گشودگی شاعرانه به روی حیات. فیلم مصداقی از این گشودگی است و در آن میل/قدرت بیش از آنکه منتسب به تئوریها و اندیشههای پیشینی (ادراکپذیر) باشد، در تعامل با مفهوم تفاوت و بازقلمروزدایی است. در این ایده، دیگر میل/قدرت محدود به نقطهایی خاص یا گزینشی در جهان ادراک شدهی ما نیست، بلکه خود بخشی است از چالش متفاوت بودن و سیالیت اندیشه. دیگر ایده، خاستگاه و امر پیشینیِ ادراک نیست، بلکه صیرورت ادراک است که به ایدهها معنا میبخشند. ساختار فیلم آپارتمان شماره 13به ناچار ساختار ایده را قلمروزدایی میکند و به ادراکناپذیر بودن و در عین حال به تولید معنا و نه بازنمایی آن دامن میزند. در نتیجه، این فیلم پیامی برای بیان رابطهی قدرت و بدنهای ملالآور عصر بورژوازی نیست، بلکه مولد معنایی است که در ذات خود موجب گسست در ساختار ادراک پیشینی ما از جهان و مبنای نظری و فکریای میشود که به شکل قلمروهایی از معنا از پیش خلق کرده و بر خود مستولی ساخته بودیم.
@Ahmad_Gholami17548
📝احمد غلامی، دکتری جامعه شناسی
فیلم کوتاه آپارتمان شماره 13 به کارگردانی امیر غلامی، را میتوان مثالی بدیع از نوعی از فیلمسازی به حساب آورد که سیالیت معنا و صیرورت زوایا در آن میتواند فهم را متکثر و ادراکناپذیر سازد. سرهمبندی عناصر تکبوده و شیزوئید در درون محیطی غیرانسانی شده، همچون آرشیو یا سیفون فاضلاب و تعاملات انسانی از طریق ماشین (تایپ) و در نهایت کاوش اغراقآمیز تصویر کاراکتر مرد در میان اجسامی چون گوی فلزی و قاشق و ...، مجموعهایی از عناصر ناهمگن و متفاوت را عرضه میدارد که میتواند مبنایی برای سیالیت و صیرورت معنا و ادراک مخاطب باشد. بدین تقدیر سوژه محصول مکانیزمی است که در آن فرد خود را همواره به شکلی بازنمایی پذیر پیدا/ گم میکند.
آنچه در این فیلم بطور واضح با چالش روبرو است، جایگاه سوژه است که همچون موضوعی ناهمگن و متفاوت در میان این پیدایی/گمشدگی به سر میبرد. سوژه در این فیلم موضوعی عام نیست که از طریق نقشهای متمایز شده بازنمایی شود، بلکه کلیتی است از تکبودگیها. هر نقطهای از جایگاه سوژه به شکل و ضرباهنگی خاص صیرورت دارد. هیچ جایگاه مشخص و از قبل تعیینشدهای برای بازنمایی و بازشناخت سوژه در دسترس نیست. در واقع در این فیلم جایگاه سوژه، به شکلی دلوزی سلب قلمرو یا قلمروزدایی شده است. قلمروزدایی به وضعیت تفاوت و امکان بازی آزاد دالها امکان حضور میدهد. در واقع فیلم راه را بر ثبات و انسداد دالها و تثبیت جایگاهها (بلاخص سوژه) بسته و از آنچه که ما را بسوی همگن ساختن رهنمون میسازد، برحذر میدارد.
فیلم آپارتمان شماره 13 به تناظر ساخت شیزوفرنیک خود، بیش از آنکه ما را به دام پیامهای از پیش رمزگذاری شده و قوامیافتهی زبان فروبلعد، ما را به آنچه میتوان پیشاتاریخ معنا نامید رهنمون میسازد. سوژهی شیزوفرنیک در این اثر همان محصول اضافی نظام سیاسی/مالی مدرن است. ساختار شیزوفرنیک در برابر ساختار پارانویایی قرار دارد که به شکلی ایدئولوژیک بر امر کلی و بالفعل استوار است؛ در حالیکه ساخت شیزوفرنیک محصول روابط میان اجزاء یا تکبودگیهایی است که به اصطلاح دلوز ساختی مولکولی را خلق کردهاند. متن بطور مداوم خود را از دام قرائتهای کلینگرانه و در عین حالم عام که معنا را به شکلی اینهمانی بازنمایی میکنند، میرهاند تا راه را برای بازگشت مفهوم تفاوت هموار سازد. امری که به ناچار سازنده را به خلق اثری رهنمون ساخته تا همواره از جایگاه سوژه، معنا، فیلم، الگوهای قومی و ... قلمروزدایی کند. تا بدین شکل راه متفاوت بودن و در عین حال صیرورت هموارتر شود. امری که خود حامل نوعی ادراکناپذیری است. ادراکناپذیری همچون گشودگی بر روی تفاوتها و بطور کلی گشودگی شاعرانه به روی حیات. فیلم مصداقی از این گشودگی است و در آن میل/قدرت بیش از آنکه منتسب به تئوریها و اندیشههای پیشینی (ادراکپذیر) باشد، در تعامل با مفهوم تفاوت و بازقلمروزدایی است. در این ایده، دیگر میل/قدرت محدود به نقطهایی خاص یا گزینشی در جهان ادراک شدهی ما نیست، بلکه خود بخشی است از چالش متفاوت بودن و سیالیت اندیشه. دیگر ایده، خاستگاه و امر پیشینیِ ادراک نیست، بلکه صیرورت ادراک است که به ایدهها معنا میبخشند. ساختار فیلم آپارتمان شماره 13به ناچار ساختار ایده را قلمروزدایی میکند و به ادراکناپذیر بودن و در عین حال به تولید معنا و نه بازنمایی آن دامن میزند. در نتیجه، این فیلم پیامی برای بیان رابطهی قدرت و بدنهای ملالآور عصر بورژوازی نیست، بلکه مولد معنایی است که در ذات خود موجب گسست در ساختار ادراک پیشینی ما از جهان و مبنای نظری و فکریای میشود که به شکل قلمروهایی از معنا از پیش خلق کرده و بر خود مستولی ساخته بودیم.
@Ahmad_Gholami17548