Репост из: @BChatBot
دوستی دارم که همسایمونم بود تو یه خانواده خیلی بدی بود پدرش اعتیاد داشت و مادرشم تو خونه مردم کار میکرد همش کتک میخوردن دست و پا و سر شکسته بودن میگفت زمین خوردم یا از پله افتادم😭😭 وضع مالی خیلی بدی داشتن تو خونه هایی زندگی میکردن که مارمولک و سوسک و موش و ... خیلی عادی بود اونجا سقف چوبی خونه کاهگلی وقتی بارون میومد و تو مدرسه بود یه حالت عجیبی میشد و پر از استرس و گریه به ما که نزدیکش بودیم میگفت الان خونمون خراب میشه خواهر برادرم میمونن زیر آوار! یه بار باباش جلو چشمشون داشت مامانشو میکشت همسایه ها با صدای جیغ و گریه های بچه ها از دیوار رفتن تو حیاط نجاتشون دادن خلاصه داغون بودناااا این دختر خیلی درس خون بود خیلی پرتلاش بود دانشگاه قبول شد همزمان تو مغازه ها کار کامپیوتری میکرد چون پول نداشتن کامپیوتر بخرن یه مسیر طولانی دو ساعته رو هر روز پیاده میرفت و برمیگشت و ... بعد رفت بانک استخدام شد بازم درس خوند وکیل بانک شد و الانم یکی از وکیلای خیلی موفق و پولداره که کل خانوادشو کشیده بالا با خودش خیلی ام مهربون و انسانه حامی کودکان کار و ایناس من واقعا عاشقشم چون میدونم این آخر راهش نیست و بازم موفقیتاش ادامه داره