Репост из: Bnrgot7
↭★Dependency★↭
"هیونگ اون ی امگا کوچولوعه"
"اوه میخای بری خونه؟"
"اگه میخای باید امگای من بشی من فقط امگامو میفرستم خونه"
....
"تو کیوت ترین امگایی هستی ک دیدم"
اون دیگه هیچوقت ظاهر نشد.
فقط همین بانی منو همراهی میکنه
...
"تو تازه12سالته چرا مارک ی الفا رو گردنته؟"
معلم بهمون گفت امگاها هرگز برای خودشون نیستن اگر جای مارک ی الفا رو داشته باشن
...
"الفات چ شکلیه؟"
"دلت براش تنگ نمیشه؟"
"هیچوقت نمیاد ببینت؟"
....
"میخام... واقعا میخام دوباره گازش بگیرم"
"هیونگ اون ی امگا کوچولوعه"
"اوه میخای بری خونه؟"
"اگه میخای باید امگای من بشی من فقط امگامو میفرستم خونه"
....
"تو کیوت ترین امگایی هستی ک دیدم"
اون دیگه هیچوقت ظاهر نشد.
فقط همین بانی منو همراهی میکنه
...
"تو تازه12سالته چرا مارک ی الفا رو گردنته؟"
معلم بهمون گفت امگاها هرگز برای خودشون نیستن اگر جای مارک ی الفا رو داشته باشن
...
"الفات چ شکلیه؟"
"دلت براش تنگ نمیشه؟"
"هیچوقت نمیاد ببینت؟"
....
"میخام... واقعا میخام دوباره گازش بگیرم"