بچه تر که بودم مدام گوشام پر میشد از حرفایی مثل کمتر شیطنت کن،چرا فقط یه جا نمیشینی،اذیت نکن،اون بالا چیکار میکنی بچه کم آتیش بسوزون ...
ولی من تخس تر از این حرفا بودم:)
بالا درخت انجیرِ خونه قند عسل،جای همیشگیه من بود.از اون بالا انگار همه چیز فرق داشت.ابی تر بود...اون نسیمی که موهامو نوازش میکرد ،به پای دستای قند عسلم نمیرسید ولی خب لذت خودشو داشت.فقط یه متر بالا تر از زمین بودم ولی چرا حس میکردم رو یه سیاره دیگه ای نشستم؟!به قول پامکین کوچولو انگاری واقعا خاک منو اونو از یه سیاره(زحل) دیگه آوردن
((اون موقع همه چیز آبی تر بود))
خاطرات تن تن کوچولو
ولی من تخس تر از این حرفا بودم:)
بالا درخت انجیرِ خونه قند عسل،جای همیشگیه من بود.از اون بالا انگار همه چیز فرق داشت.ابی تر بود...اون نسیمی که موهامو نوازش میکرد ،به پای دستای قند عسلم نمیرسید ولی خب لذت خودشو داشت.فقط یه متر بالا تر از زمین بودم ولی چرا حس میکردم رو یه سیاره دیگه ای نشستم؟!به قول پامکین کوچولو انگاری واقعا خاک منو اونو از یه سیاره(زحل) دیگه آوردن
((اون موقع همه چیز آبی تر بود))
خاطرات تن تن کوچولو