✍️#محمد_رحمانی_فر 📝اما در خصوص پارهای از موارد دیگر به نظر میرسد، هیاهوی تبلیغاتی شعوبیه در آن روزگاران به حدی بوده که توانسته جعلیات خویش را آنچنان متواتر سازد که در افواه عمومی همچون حقایق تاریخی جلوه نمایند. همانگونه که شعوبیه جدید توانستهاند جعلیات خویش در باب کوروش را متواتر سازند و به خاطر همین تواتر، هر گونه سخن گفتن علیه کوروش به مثابه به چالش کشیدن ارزشهای جامعه تلقی میشود! نیک میدانیم که مساله تواتر حتی در حدیثشناسی هم مطرح است. به عنوان مثال من دیدگاه بیرونی در باب زرتشت را از این نوع میدانم. قبلاً در نوشتهای کوتاه متذکر شدهام که زرتشت نه یک شخصیت تاریخی، بلکه شخصیتی است اساطیری. در آن نوشته با اشاره به عواملی که شخصیتهای تاریخی را از شخصیتهای اساطیری متمایز میسازد، نشان دادهام که شخصیت زرتشت حائز عوامل لازم برای تاریخی دانستن وی نیست. (10)
📝بیرونی اشاره میکند که "برخی از پیروان علم نجوم به بطلان پیغمبری زرتشت" (11) رای میدهند و همین امر بیانگر آن است که هزار سال پیش هم پیامبری زرتشت محل مناقشه بودهاست. آن هم نه فقط از سوی پیروان پیامبر اسلام، بلکه از سوی پیروان علم نجوم هم! با این حال روایتی که بیرونی از زرتشت ارائه میدهد، بسیار تامل برانگیز و البته شگفتانگیز است: "زرتشت کتابی آورد که آن را اوستا نامند و لغت این کتاب با لغات همه کتب عالم مخالف است و از ریشه لغات دیگر نیست و برای خود لغتی اصیل است و حروف آن از حروف همه لغات زیادتر است و علت اینکه به چنین لغتی این پیغمبر کتاب خود را اختصاص داد این است که علم آن اختصاص به اهل یک زبان پیدا نکند."(12)
📝این چه دینی است که به جای اینکه به زبانی سخن بگوید که همه بفهمند، برای خود زبان خاصی اختراع کرده که تا آنروز اصلاً وجود خارجی نداشتهاست و نه تنها مردم عادی به عنوان مخاطبین اصلی پیامبران به هیچ عنوان امکان فهمیدن آن را نداشتهاند و طبعاً امکان مطالعه و درک تعالیم آن و تبعیت از آن را نداشتهاند، بلکه خواص نیز ابتدا باید در محضر زرتشت به فراگیری زبان جدید وی میپرداختند و پس از آن تعمق و تفکر میکردند که وی را به عنوان پیامبر بپذیرند یا نه؟ یک کتاب دینی جدید، آن هم به زبان جدیدی که تا آن لحظه هیچ کس قادر به خواندن و حتی دانستن آن نبوده است! همه اینها حاکی از آن است که دین زرتشتی دینی نبوده که همچون سایر ادیان آسمانی و غیر آسمانی پیامبر مشخصی داشته باشد که پس از انجام مراحل دعوت عمومی و جذب پیروان، به انتخاب و تربیت خواص دین خویش پرداخته باشد، بلکه این دین از همان ابتدا به وسیله گروهی از خواص ساخته و پرداخته شد و بعدها در قالب دین به جامعه عرضه گردید.
📝بیرونی اشاره میکند که "برخی از پیروان علم نجوم به بطلان پیغمبری زرتشت" (11) رای میدهند و همین امر بیانگر آن است که هزار سال پیش هم پیامبری زرتشت محل مناقشه بودهاست. آن هم نه فقط از سوی پیروان پیامبر اسلام، بلکه از سوی پیروان علم نجوم هم! با این حال روایتی که بیرونی از زرتشت ارائه میدهد، بسیار تامل برانگیز و البته شگفتانگیز است: "زرتشت کتابی آورد که آن را اوستا نامند و لغت این کتاب با لغات همه کتب عالم مخالف است و از ریشه لغات دیگر نیست و برای خود لغتی اصیل است و حروف آن از حروف همه لغات زیادتر است و علت اینکه به چنین لغتی این پیغمبر کتاب خود را اختصاص داد این است که علم آن اختصاص به اهل یک زبان پیدا نکند."(12)
📝این چه دینی است که به جای اینکه به زبانی سخن بگوید که همه بفهمند، برای خود زبان خاصی اختراع کرده که تا آنروز اصلاً وجود خارجی نداشتهاست و نه تنها مردم عادی به عنوان مخاطبین اصلی پیامبران به هیچ عنوان امکان فهمیدن آن را نداشتهاند و طبعاً امکان مطالعه و درک تعالیم آن و تبعیت از آن را نداشتهاند، بلکه خواص نیز ابتدا باید در محضر زرتشت به فراگیری زبان جدید وی میپرداختند و پس از آن تعمق و تفکر میکردند که وی را به عنوان پیامبر بپذیرند یا نه؟ یک کتاب دینی جدید، آن هم به زبان جدیدی که تا آن لحظه هیچ کس قادر به خواندن و حتی دانستن آن نبوده است! همه اینها حاکی از آن است که دین زرتشتی دینی نبوده که همچون سایر ادیان آسمانی و غیر آسمانی پیامبر مشخصی داشته باشد که پس از انجام مراحل دعوت عمومی و جذب پیروان، به انتخاب و تربیت خواص دین خویش پرداخته باشد، بلکه این دین از همان ابتدا به وسیله گروهی از خواص ساخته و پرداخته شد و بعدها در قالب دین به جامعه عرضه گردید.