Репост из: Darkness Shine
من شبیه تو شده بودم و تو شبیه من. هیچکس نمیدونست اگه از هم جدا شیم چی میشه.
میدونستیم چیزی که بینمون بود، عشق نبود، رسیدن و نرسیدن نبود، بدون هم میتونستیم زندگی کنیم و نمیتونستیم. یه وقتایی میزدیم به جاده خاکی که بگیم آره! انقدرهام که فکر میکنیم جا خوش نکردیم میون زندگی هم، ولی صورتمون به خاک مالیده میشد از نبود اون یکی، کم میآوردیم. آخه کم بود؛ یه چیزی کم بود، یه جایی خالی..
ته راهی که میرفتیم، «هیچی» نبود. تهش چیزی بود، سقوط..
ولی میارزید، اون سقوط میارزید اگه دستای تو نجاتم میداد، حتی واسه یه لحظه بیشتر نفس کشیدن. میارزید چون تو بودی، دستای تو بود، چون آخرین چیزی که می
دیدم تو بودی و چشمات ..
میدونستیم چیزی که بینمون بود، عشق نبود، رسیدن و نرسیدن نبود، بدون هم میتونستیم زندگی کنیم و نمیتونستیم. یه وقتایی میزدیم به جاده خاکی که بگیم آره! انقدرهام که فکر میکنیم جا خوش نکردیم میون زندگی هم، ولی صورتمون به خاک مالیده میشد از نبود اون یکی، کم میآوردیم. آخه کم بود؛ یه چیزی کم بود، یه جایی خالی..
ته راهی که میرفتیم، «هیچی» نبود. تهش چیزی بود، سقوط..
ولی میارزید، اون سقوط میارزید اگه دستای تو نجاتم میداد، حتی واسه یه لحظه بیشتر نفس کشیدن. میارزید چون تو بودی، دستای تو بود، چون آخرین چیزی که می
دیدم تو بودی و چشمات ..