«یک نکته از تئوری انتخاب» (17)
بسیاری از والدین نمی خواهند بپذیرند وقتی از شیوه رفتار فرزند خود رضایت ندارند، در برخورد با آنها خیلی دست شان باز نیست و با محدودیت هایی رو به رو هستند»
تئوری انتخاب به ما می گوید:
«ما فقط می توانیم رفتار خودمان را به طور کامل کنترل کنیم، نه رفتارهای هیچ کس دیگر را»
رفتارها در مغز افراد ساخته و صادر می شوند و تنها کسی که بر عملکرد مغزش تسلط و سیطره دارد "خود فرد" است. وقتی فرزند من نمی خواهد غذای خاصی را بخورد، در آن لحظه بهترین کاری که از دستش بر می آید این است که برای رسیدن به این خواسته، از سفره کنار برود و یا نسبت به غذا اعتراض کند. این رفتارها در مغز او ساخته می شوند و هدفشان رساندن فرزندم به آن چیزی است که در آن لحظه «می خواهد». همین طور وقتی نمی خواهد درس بخواند، دست به رفتارهای خاصی می زند و...
حال اگر من نپذیرم که بر چگونگی عملکرد مغز او و سیستم تصمیم سازی اش کنترل و تسلطی ندارم و به این نکته بدیهی توجه نکنم، به امید «وادار کردن» او به انجام رفتاری که صلاح می دانم و فکر می کنم درست است، دست به رفتارهای خاصی خواهم زد. مهمترین و رایج ترین این رفتارها عبارتند از: خواهش و تمنا، زورگویی، سرزنش، تهدید، تنبیه، وعده دادن و...
این رفتارهای رایج و آشنا در واقع تقلای ما برای کنترل یافتن بر چیزی است که ماهیتاً تحت کنترل ما در نمی آید: ذهن و مغز طرف مقابل.
متاسفانه نتیجه این تقلا و تلاش بیهوده و تکراری، تخریب روابط ما - در میان مدت یا بلند مدت - با همسر، فرزندان، کارمندان و شاگردان است، چرا که کنترل گری و اعمال زور و فشار برای هر کسی - در هر سن و سالی - ناخوشایند و آزاردهنده است و موجب دوری آنها از ما می شود.
تئوری انتخاب به ما می آموزد که:
«تنها چیزی که می توانیم به همسر و فرزندمان، به شاگردان و کارمندان مان و به هر انسان دیگری بدهیم، «اطلاعات» است». ما صرفا بر "چیستی" و "چگونگی" اطلاعاتی که به دیگران می دهیم کنترل داریم. ما می توانیم آن چیزی که مدنظر داریم (دغدغه و نگرانی ها، درخواستها، شکایتها، پیشنهادها و...) را به شکلها و قالبهای مختلف و در زمانها و مکانهای متفاوت به افراد ارائه کنیم:
به صورت گفتاری یا نوشتاری،
با لحن دوستانه و ملایم یا لحنی خصمانه و تحریک کننده،
با مقدمه یا بی مقدمه،
با جزئیات روشنگر یا به شکلی کلی و مبهم،
به صورت مستقیم یا غیر مستقیم،
محترمانه یا غیر محترمانه،
صادقانه یا غیرصادقانه، و...
اما باید به یاد داشته باشیم که هر آنچه می گوییم یا نشان می دهیم صرفاً اطلاعاتی است که باید توسط فرد مقابل و در ذهن او پردازش شده و مورد استفاده اش قرار بگیرد. ما کنترلی بر چگونگی توجه به اطلاعات و پردازش آنها در ذهن او نداریم.
بنابراین باید تلاش کنیم اطلاعات مدنظرمان را به شکلی مستند، صادقانه، محترمانه و متناسب با سن، سطح سواد، فرهنگ، و موقعیت اجتماعی طرف مقابل ارائه کنیم تا احتمال اثرگذاری آن بر تصمیم های او افزایش یابد. تنها در این صورت است که می توانیم با حفظ روابط عاطفی خود با عزیزان و اطرافیان، نیازها، نگرانی ها، پیشنهادها و هشدارهای خود را با آنها در میان گذاشته و به تفاهم برسیم.
*سید علی قاسمی
کاندیدای دکتری روان شناسی تربیتی و مربی رسمی بین المللی موسسه ویلیام گلسر*
@DrAliGhasemi
بازنشر:
@ChoiceCounsellingCenter
Join Us:
https://t.me/joinchat/AAAAAD_uYKroM19i5JwOzg
بسیاری از والدین نمی خواهند بپذیرند وقتی از شیوه رفتار فرزند خود رضایت ندارند، در برخورد با آنها خیلی دست شان باز نیست و با محدودیت هایی رو به رو هستند»
تئوری انتخاب به ما می گوید:
«ما فقط می توانیم رفتار خودمان را به طور کامل کنترل کنیم، نه رفتارهای هیچ کس دیگر را»
رفتارها در مغز افراد ساخته و صادر می شوند و تنها کسی که بر عملکرد مغزش تسلط و سیطره دارد "خود فرد" است. وقتی فرزند من نمی خواهد غذای خاصی را بخورد، در آن لحظه بهترین کاری که از دستش بر می آید این است که برای رسیدن به این خواسته، از سفره کنار برود و یا نسبت به غذا اعتراض کند. این رفتارها در مغز او ساخته می شوند و هدفشان رساندن فرزندم به آن چیزی است که در آن لحظه «می خواهد». همین طور وقتی نمی خواهد درس بخواند، دست به رفتارهای خاصی می زند و...
حال اگر من نپذیرم که بر چگونگی عملکرد مغز او و سیستم تصمیم سازی اش کنترل و تسلطی ندارم و به این نکته بدیهی توجه نکنم، به امید «وادار کردن» او به انجام رفتاری که صلاح می دانم و فکر می کنم درست است، دست به رفتارهای خاصی خواهم زد. مهمترین و رایج ترین این رفتارها عبارتند از: خواهش و تمنا، زورگویی، سرزنش، تهدید، تنبیه، وعده دادن و...
این رفتارهای رایج و آشنا در واقع تقلای ما برای کنترل یافتن بر چیزی است که ماهیتاً تحت کنترل ما در نمی آید: ذهن و مغز طرف مقابل.
متاسفانه نتیجه این تقلا و تلاش بیهوده و تکراری، تخریب روابط ما - در میان مدت یا بلند مدت - با همسر، فرزندان، کارمندان و شاگردان است، چرا که کنترل گری و اعمال زور و فشار برای هر کسی - در هر سن و سالی - ناخوشایند و آزاردهنده است و موجب دوری آنها از ما می شود.
تئوری انتخاب به ما می آموزد که:
«تنها چیزی که می توانیم به همسر و فرزندمان، به شاگردان و کارمندان مان و به هر انسان دیگری بدهیم، «اطلاعات» است». ما صرفا بر "چیستی" و "چگونگی" اطلاعاتی که به دیگران می دهیم کنترل داریم. ما می توانیم آن چیزی که مدنظر داریم (دغدغه و نگرانی ها، درخواستها، شکایتها، پیشنهادها و...) را به شکلها و قالبهای مختلف و در زمانها و مکانهای متفاوت به افراد ارائه کنیم:
به صورت گفتاری یا نوشتاری،
با لحن دوستانه و ملایم یا لحنی خصمانه و تحریک کننده،
با مقدمه یا بی مقدمه،
با جزئیات روشنگر یا به شکلی کلی و مبهم،
به صورت مستقیم یا غیر مستقیم،
محترمانه یا غیر محترمانه،
صادقانه یا غیرصادقانه، و...
اما باید به یاد داشته باشیم که هر آنچه می گوییم یا نشان می دهیم صرفاً اطلاعاتی است که باید توسط فرد مقابل و در ذهن او پردازش شده و مورد استفاده اش قرار بگیرد. ما کنترلی بر چگونگی توجه به اطلاعات و پردازش آنها در ذهن او نداریم.
بنابراین باید تلاش کنیم اطلاعات مدنظرمان را به شکلی مستند، صادقانه، محترمانه و متناسب با سن، سطح سواد، فرهنگ، و موقعیت اجتماعی طرف مقابل ارائه کنیم تا احتمال اثرگذاری آن بر تصمیم های او افزایش یابد. تنها در این صورت است که می توانیم با حفظ روابط عاطفی خود با عزیزان و اطرافیان، نیازها، نگرانی ها، پیشنهادها و هشدارهای خود را با آنها در میان گذاشته و به تفاهم برسیم.
*سید علی قاسمی
کاندیدای دکتری روان شناسی تربیتی و مربی رسمی بین المللی موسسه ویلیام گلسر*
@DrAliGhasemi
بازنشر:
@ChoiceCounsellingCenter
Join Us:
https://t.me/joinchat/AAAAAD_uYKroM19i5JwOzg