در سال ۱۸۹۰ تئو برادر ون گوگ دنبال خونه ای برای اون که از بیمارستان روانی مرخص شده بود میگشت
با توصیه کامی پیسارو – بیمار سابق دکتر گاشه که به تئو دربارهٔ علاقه گاشه برای کار با هنرمند گفته بود-تئو برادرش و به دومین خونه دکتر در اواز فرستاد. اولین برداشت ون گوگ از گاشه خوب نبود. در نامهای به برادرش نوشت: فکر میکنم ابداً نباید روی دکتر گاشه حساب کنیم. فکر میکنم او از من بیمارتر است، زمانی که مرد نابینایی، نابینای دیگری را هدایت کند، هر دوی آنها در گودال نخواهند افتاد؟
اگر چه در نامهای که تاریخ دو روز بعد و داره به خواهرش ویلهلمینا، اطمینان داد: «دکتر گاشه یک دوست واقعی است، آنقدر از نظر بدنی و فکری به هم شبیه هستیم که او را مثل برادرم میدانم.»
با توصیه کامی پیسارو – بیمار سابق دکتر گاشه که به تئو دربارهٔ علاقه گاشه برای کار با هنرمند گفته بود-تئو برادرش و به دومین خونه دکتر در اواز فرستاد. اولین برداشت ون گوگ از گاشه خوب نبود. در نامهای به برادرش نوشت: فکر میکنم ابداً نباید روی دکتر گاشه حساب کنیم. فکر میکنم او از من بیمارتر است، زمانی که مرد نابینایی، نابینای دیگری را هدایت کند، هر دوی آنها در گودال نخواهند افتاد؟
اگر چه در نامهای که تاریخ دو روز بعد و داره به خواهرش ویلهلمینا، اطمینان داد: «دکتر گاشه یک دوست واقعی است، آنقدر از نظر بدنی و فکری به هم شبیه هستیم که او را مثل برادرم میدانم.»