#جن_شناسی
#پارت_43
جواب داد: آره!
چه شیاطینیو سعی کردین به ذهن بکشین؟
تکرار کرد: من نمیدونم من فقط چندتاکارو ساده انجام دادم آیینایی که میتونستم درک کنم و وسایلشو داشتم.
هرچند وقتی اون کارارو انجام دادم هیچ اتفاقی نیفتاد.
پس دیگه تکرارش نکردم گاهی اوقات جوابا روزها هفته ها ماه ها و حتی سال ها بعد میاد
اد بهش گفت: لطفا از چیزایی که طی این هفته براتون اتفاق افتاده بگین .
مگ گفت: دو بار اتفاق افتاد
اد پرسید وقتی اون اتفاق افتاد کی اینجا بود!
مگ جواب داد: جوئل ارین و من اولیش پنجشنبه گذشته بود.
پدر و مادر به خونه دوستاشون رفتن بودن.
ما تو خونه موندیم روز بعدش مدرسه بود ارین و جوئل قبل من تو رختخواب بودن من دوش گرفتم و برای مطمئن شدن از قفل بودن درا به طبقه پایین رفتم.
رادیو رو هم خاموش کردم چراغای طبقه پایینو قبل اینکه به طبقه بالارو هم قبل اینکه برگردم خاموش کردم!
وقتی به اتاق خوابم رسیدم صدای دوش حمومو شنیدم.
اولش بهش توجه نکردم ،اما چند دقیقه بعد به سالن پایین رفتمو دیدم که همه شیرای آب باز بودن.
من اونارو خاموش کردم صدای رادیو شنیدم
چراغام روشن بودن!
داد زدم کسی اینجاست؟
اما کسی جواب نداد رفتم بالا قبل اینکه دوباره به طبقه پایین برم به اتاق ارین نگاه کردم. اون خوابیده بود،،
به اتاق جوئل نگاه کردم اون هنوز خواب نبود. ازش پرسیدم که تو رادیورو تو طبقه پایین روشن کردی؟
جوئل: نه
من رفتمو برای بار دوم چراغا و رادیورو خاموش کردم!
وقتی به طبقه بالا برگشتم دوباره صدای آب حموم میود
!این باعث عصبانیتم شد چون مطمئن بودم که جوئل این کارو میکنه.
وقتی به طبقه پایین رفتم حموم رادیو همه چراغ ها در طبقه پایین دوباره روشن بودن!
به اتاق جوئل رفتم
جوئل: کسی تو خونست؟!
اد: صدای رادیورو شنیدی؟
جوئل:اره شنیدم اما در موردش فکر بدی نمیکردم.
اد: تو آبو روشن کردی؟
جوئل: به هیچ وجه من اصلا از رختخوابم بلند نشدم.
اد گفت : خوب ، مگ ، لطفا ادامه بده!!
از طبقه بالا میتونستم صدای رادیورو بشنوم
پس دوباره طبقه پایین برگشتم فکر کردم پدر و مادرم ممکنه امده باشن.
وقتی به اونجا رسیدم شماره گیری رادیویی به خودش به تنهابی عقب و جلومیشد همونجا ایستادم و
#پارت_43
جواب داد: آره!
چه شیاطینیو سعی کردین به ذهن بکشین؟
تکرار کرد: من نمیدونم من فقط چندتاکارو ساده انجام دادم آیینایی که میتونستم درک کنم و وسایلشو داشتم.
هرچند وقتی اون کارارو انجام دادم هیچ اتفاقی نیفتاد.
پس دیگه تکرارش نکردم گاهی اوقات جوابا روزها هفته ها ماه ها و حتی سال ها بعد میاد
اد بهش گفت: لطفا از چیزایی که طی این هفته براتون اتفاق افتاده بگین .
مگ گفت: دو بار اتفاق افتاد
اد پرسید وقتی اون اتفاق افتاد کی اینجا بود!
مگ جواب داد: جوئل ارین و من اولیش پنجشنبه گذشته بود.
پدر و مادر به خونه دوستاشون رفتن بودن.
ما تو خونه موندیم روز بعدش مدرسه بود ارین و جوئل قبل من تو رختخواب بودن من دوش گرفتم و برای مطمئن شدن از قفل بودن درا به طبقه پایین رفتم.
رادیو رو هم خاموش کردم چراغای طبقه پایینو قبل اینکه به طبقه بالارو هم قبل اینکه برگردم خاموش کردم!
وقتی به اتاق خوابم رسیدم صدای دوش حمومو شنیدم.
اولش بهش توجه نکردم ،اما چند دقیقه بعد به سالن پایین رفتمو دیدم که همه شیرای آب باز بودن.
من اونارو خاموش کردم صدای رادیو شنیدم
چراغام روشن بودن!
داد زدم کسی اینجاست؟
اما کسی جواب نداد رفتم بالا قبل اینکه دوباره به طبقه پایین برم به اتاق ارین نگاه کردم. اون خوابیده بود،،
به اتاق جوئل نگاه کردم اون هنوز خواب نبود. ازش پرسیدم که تو رادیورو تو طبقه پایین روشن کردی؟
جوئل: نه
من رفتمو برای بار دوم چراغا و رادیورو خاموش کردم!
وقتی به طبقه بالا برگشتم دوباره صدای آب حموم میود
!این باعث عصبانیتم شد چون مطمئن بودم که جوئل این کارو میکنه.
وقتی به طبقه پایین رفتم حموم رادیو همه چراغ ها در طبقه پایین دوباره روشن بودن!
به اتاق جوئل رفتم
جوئل: کسی تو خونست؟!
اد: صدای رادیورو شنیدی؟
جوئل:اره شنیدم اما در موردش فکر بدی نمیکردم.
اد: تو آبو روشن کردی؟
جوئل: به هیچ وجه من اصلا از رختخوابم بلند نشدم.
اد گفت : خوب ، مگ ، لطفا ادامه بده!!
از طبقه بالا میتونستم صدای رادیورو بشنوم
پس دوباره طبقه پایین برگشتم فکر کردم پدر و مادرم ممکنه امده باشن.
وقتی به اونجا رسیدم شماره گیری رادیویی به خودش به تنهابی عقب و جلومیشد همونجا ایستادم و