آن اقیانوس های آسمونی رنگ، مژده نور امید من و آتشی بودند که مرا همچون شعله های نیلگون میسوزاندن.مرا میان آتش غرق اما خاکسترم نمیکردند.
ز شب تا سحرگاهان خیال نگاه پر احساست را در دل میپرورانم و در حسرت الماس های بلورین چشمانت به سمت خاطراتم پر میکشم.
شبی که زیر نور ماه کامل احساست را با قلبی باز پذیرفتم و لب های گرمت را با تمام وجود بوسیدم، میترسیدم یک روز تو را از دست بدهم.
هربار که شیطان درونم از خواب بر میخواست و مرا هیولایی خونخوار میکرد، نگاه درخشان تو مثل مرهمی روی قلب خسته ام بود.
نخواستی تنهایم بگذاری اما تنهایت گذاشتم چون تحمل جراحاتی که خودم بهت هدیه دادم برایم سخت بود.
با اینکه الان هیچ تسلطی روی اراده و توانم ندارم، اما قلبی دارم که با احساس تو میتپد و نیرو بخش روی تاریک من است.
هیونجینا
الان که این نامه رو میخونی ،فرسخها از هم دور افتادیم و من نیرویی برای بازگشت سمت تو و آرزوهام ندارم.
منو ببخش آلفای زخم خورده و تنهای من.
تا آخرین لحظه!
تا آخرین نفس!
عاشقتم
💌 سهیون از سرزمین خفتگان
#Sehyun
#DTL
@DarknessOfTheLandMyHeart
ز شب تا سحرگاهان خیال نگاه پر احساست را در دل میپرورانم و در حسرت الماس های بلورین چشمانت به سمت خاطراتم پر میکشم.
شبی که زیر نور ماه کامل احساست را با قلبی باز پذیرفتم و لب های گرمت را با تمام وجود بوسیدم، میترسیدم یک روز تو را از دست بدهم.
هربار که شیطان درونم از خواب بر میخواست و مرا هیولایی خونخوار میکرد، نگاه درخشان تو مثل مرهمی روی قلب خسته ام بود.
نخواستی تنهایم بگذاری اما تنهایت گذاشتم چون تحمل جراحاتی که خودم بهت هدیه دادم برایم سخت بود.
با اینکه الان هیچ تسلطی روی اراده و توانم ندارم، اما قلبی دارم که با احساس تو میتپد و نیرو بخش روی تاریک من است.
هیونجینا
الان که این نامه رو میخونی ،فرسخها از هم دور افتادیم و من نیرویی برای بازگشت سمت تو و آرزوهام ندارم.
منو ببخش آلفای زخم خورده و تنهای من.
تا آخرین لحظه!
تا آخرین نفس!
عاشقتم
💌 سهیون از سرزمین خفتگان
#Sehyun
#DTL
@DarknessOfTheLandMyHeart