ساديسمي كه فكر ميكردم هميشه دارم ، حالا فهميدم كه يه مازوخيسم لعنتي بوده ، حتي وقتي كسي كه دوست داشتم رو ازار ميدادم احتمالا بخاطر اين بود كه ببينم ازار ميبينه و بخاطرش ناراحت شم ، چيزايي كه اسيب ميزنه بهم رو بيشتر سمتش ميرم و درنهايت درگير كسي ميشم كه تموم وجودم رو با چاقوش به بيرون تخليه ميكنه و من بازم دلم تنگ ميشه كه آسيب ببينم!