یکی از چیزهایی که در میلاد مسیح و آستانه سال نو میلادی برای دنیای مسیحیت آرزو میکنم این است که خیل نوکیشان قلابی مسیحی که برای پناهندگی گرفتن، آویزانِ صلیب آن بابا و دم و دستگاه کلیسا و مسیحیت شدهاند دست از سر آنها بردارند و راه و روش شرافتمندانهای را برای رفتن به غرب و - ایشالا اگر جدشان یاری کند- پول و سوسیال مفت به بدن زدن پیشه کنند.
(طبیعی است که منظور این یادداشت به هیچ وجه کسانی که به هر دلیلی واقعا مسیحی شدهاند نیست. اتفاقا خود آنها بهتر از دیگران میدانند حضرات فوق چه معجونی هستند)
یک خاطره هم از قول دوستی که ساکن کاناداست بگویم:
یک بار در گردهماییای سیاسی، پیش از آغاز سخنرانی مهمانان اصلی جوانی رفت پشت تریبون و شروع کرد به تبلیغ مسیح و مسیحیت. آقایی هم برخاست و هرچه از دهانش میآمد به خود مسیح و مادر باکره و پدر آسمانیاش گفت، طوری که با یک درصد از چیزهایی که به آنها منسوب کرد نه از باکرگی مادر و نه از ملکوت آسمانهای پدر آن بزرگوار چیزی نمیماند.
دوستم میگفت با اینکه من مطلقا به هیچ دینی اعتقاد ندارم ولی از آن همه هتاکی نسبت به معتقدات بیش از هزار میلیون آدم ناراحت شدم. بعلاوه از اینکه آن جوانک آنطور خیط و بور شد خجالت کشیدم. اتفاقا جوان آمد کنار من نشست و شروع کرد زیر لب فحشهای رکیک دادن. پرسیدم این حرفها را به که میزنی و منتظر بودم بگوید به آن مرد هتاک تا من نصیحتش کنم که به راه و روش سرور خود حضرت مسیح بخشندگی پیشه کند. اما کور خوانده بودم، طرف صادقتر از این حرفها بود. جواب داد:
به همان مسیح مادر فلان که من باید بخاطر کلیسای فلان فلان شدهاش که ترتیب پناهندگی من را داده اینطور به زحمت بیفتم!
(طبیعی است که منظور این یادداشت به هیچ وجه کسانی که به هر دلیلی واقعا مسیحی شدهاند نیست. اتفاقا خود آنها بهتر از دیگران میدانند حضرات فوق چه معجونی هستند)
یک خاطره هم از قول دوستی که ساکن کاناداست بگویم:
یک بار در گردهماییای سیاسی، پیش از آغاز سخنرانی مهمانان اصلی جوانی رفت پشت تریبون و شروع کرد به تبلیغ مسیح و مسیحیت. آقایی هم برخاست و هرچه از دهانش میآمد به خود مسیح و مادر باکره و پدر آسمانیاش گفت، طوری که با یک درصد از چیزهایی که به آنها منسوب کرد نه از باکرگی مادر و نه از ملکوت آسمانهای پدر آن بزرگوار چیزی نمیماند.
دوستم میگفت با اینکه من مطلقا به هیچ دینی اعتقاد ندارم ولی از آن همه هتاکی نسبت به معتقدات بیش از هزار میلیون آدم ناراحت شدم. بعلاوه از اینکه آن جوانک آنطور خیط و بور شد خجالت کشیدم. اتفاقا جوان آمد کنار من نشست و شروع کرد زیر لب فحشهای رکیک دادن. پرسیدم این حرفها را به که میزنی و منتظر بودم بگوید به آن مرد هتاک تا من نصیحتش کنم که به راه و روش سرور خود حضرت مسیح بخشندگی پیشه کند. اما کور خوانده بودم، طرف صادقتر از این حرفها بود. جواب داد:
به همان مسیح مادر فلان که من باید بخاطر کلیسای فلان فلان شدهاش که ترتیب پناهندگی من را داده اینطور به زحمت بیفتم!